در اظهارنظر ايشان دقت کنيد. چه ميبينيد؟ آيا اظهارات وي مفهومي غير از اين دارد که آقاي موسويخوئينيها، حفظ آبروي خود و قبيله مدعي اصلاحات را به دفاع از ساحت مقدس امام حسين(ع) ترجيح داده است؟
حسين شريعتمداري طي يادداشتي در روزنامه کيهان نوشت:
ديروز آقاي موسوي خوئينيها نامه سرگشادهاي خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته و در آن به مسائلي اشاره کردهاند که اگرچه، با توجه به هوشياري مثالزدني ملت، درک ميزان صحت آن به آساني براي عموم مردم امکانپذير است ولي نگارنده به دو علت، پرداختن به اين نامه سرگشاده را ضروري تلقي ميکند.
اول؛ آنکه ايشان در صدر نامه نوشتهاند «مطالبي را در محضر ملت شريف ايران به استحضار عالي ميرسانم» يعني نگارنده نيز به عنوان يکي از آحاد ملت مخاطب نامه ايشان هستم و حق پرداختن به آن را دارم.
دوم؛ اينکه نامه ياد شده همانگونه که در ادامه خواهد آمد، دقيقاً -تاکيد ميشود که دقيقاً-بازگويي آرزوهاي برباد رفته دشمنان اسلام و انقلاب است و از اين روي مخاطب نگارنده در اين وجيزه، قبل از آنکه آقاي موسوي خوئينيها باشد، دشمنان بيروني نظام هستند که اصرار دارند نظر ايشان را به قاطبه مردم ايران نسبت دهند! که البته در اولين دقايق بعد از انتشار نامه، با آب و تاب به همين سو رفتهاند!
و اما، درباره نامه ياد شده گفتنيهايي هست. ولي قبل از آن به اين کلام حضرت امير عليهالسلام توجه کنيد.
۱- در جريان جنگ جمل، طلحه و زبير که از ياران اميرالمومنين عليهالسلام بودند به تحريک معاويه (دقت کنيد) آتش جنگ را برافروخته بودند. بهانه آنها خونخواهي عثمان بود و حال آنکه طلحه و زبير به گواه همه مورخان از قاتلان عثمان بودند و در مقابل، حضرت امير(ع) - بازهم به گواه تاريخ - فرزندان خود، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را به دفاع از خليفه سوم فرستاده بود. اينگونه بود که امير مومنان(ع) درباره اين دو فرمودند « إِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوه وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ ...
آنها حقي را مطالبه ميکنند که خود وانهادهاند و خوني را ميطلبند که خود ريختهاند»! حالا بخوانيد و ببينيد! چگونه آقاي خوئينيها تمامي مشکلات و بلاهايي که خود و دوستان هم حزب و گروهشان به مردم مظلوم اين ديار تحميل کردهاند را به کليت نظام نسبت ميدهند!
۲- آقاي خوئينيها خطاب به رهبر معظم انقلاب مينويسد: «در ذهن اين مردم باورهايي که پشتوانه استحکام و نيز مقبوليت و مشروعيت نظام اسلامي بود به گونهاي روزافزون آسيب ديده و ميبيند»! ايشان توضيح نميدهد که اين بياعتقادي نسبت به اسلام و نظام و انقلاب است يا عملکرد برخي از مسئولان نظام؟! اگر بياعتقادي نسبت به اصل نظام است، در مقابل دهها نمونه اخير که مردم با حضور چند ده ميليوني خود بر وفاداري و اعتقاد راسخ خويش به اسلام و انقلاب و مخصوصاً رهبر انقلاب تاکيد ورزيدهاند چه پاسخي دارند؟! مثلاً درباره حضور چند ده ميليوني ملت از همه طيفها در سوگ سپهبد شهيد سردار سليماني چه پاسخي دارند؟! حمايت همهجانبه آنان از اقدامات نظام در مقابل باجخواهي آمريکا و متحدانش را چگونه تفسير ميکنند؟! و...
ما هم بر اين باوريم که اعتقاد مردم آسيب ديده است اما اعتقادشان به کدام مقوله با آسيب روبهرو شده است؟!
۳- مينويسند: «بر زبان بسياري از مردم در کوي و برزن و در برخي محافل و مجالس، سخناني ميرود که از عمق بياعتقادي و بياعتمادي نسبت به مديريت کلان و مديران کشور حکايت ميکند»! باز هم توضيح نميدهند کدام مديريت کلان مورد نظر ايشان است؟! کداميک از مسئولان نظام صدها وعده به مردم دادهاند که حتي به يکي از آنها نيز عمل نکردهاند؟! کداميک از مديران ارشد نظام هر روز يک دروغ تازه بر زبان آورده و حتي زحمت يک عذرخواهي خشک و خالي هم به خود ندادهاند؟! اگر تصور ميکنيد که مردم اين طيف از مسئولان دروغگو و لافزن را نميشناسند، خود را فريب دادهايد و اگر ميدانيد که نام و نشان و مسئوليت اين عده را ميدانند، چرا جرأت بيان آن را نداريد؟!
۴- نوشتهاند: « تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نهتنها زندگي امروز مردم را گرفتار دشواريهاي طاقتفرسا کرده که ناهنجاري در درون بسياري از خانوادهها را گسترش داده و آنان را نگران آينده نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است. علاوهبر اين مردمِ گرفتار در تلاطم زندگي و مشکلات طاقتسوز معيشتي، بسيارند انسانهاي ناراضي از اوضاع فرهنگي و سياسي که گرفتار بيعدالتيهاي غيرقابل انکار شدهاند»! جناب خوئينيها! تورم روزافزون و کاهش درآمد اقشار گسترده را چه کساني به مردم مظلوم اين ديار تحميل کردهاند؟! يعني حضرتعالي نميدانيد که دولت تحت حمايت شما و حزب و گروه شما عامل اصلي همه اين نابسامانيها و پلشتيهاست؟!
ادعاي دلسوزي شما براي فرزندان مردم اين مرزو بوم، قبل از آنکه تعجبآور باشد خندهدار است! تعجبآور است چون بعيد است شما از حضور فرزندان همحزبي خود که با پول حاصل از دسترنج ملت در آمريکا و اروپا پرسه ميزنند بيخبر باشيد! و خندهدار است که اين رخداد پلشت و سوءاستفاده از بيتالمال را به روي مبارک خود نميآوريد! راستي جناب خوئينيها، برادران کداميک از مسئولان بلندپايه و به شدت تحت حمايت جنابعالي پروندههاي فساد اقتصادي ميلياردها دلاري دارند؟ نميدانيد يا تجاهل ميفرمائيد؟! دستکم ميدانيد فرزندان کداميک از همين قماش در کار عتيقه هستند و با سوءاستفاده از مسئوليت پدران خود بين ايران و اروپا و آمريکا هروله ميکنند؟! يعني شما از اين موارد که همه عالم باخبرند، خبر نداريد؟! اگر اجازه بدهيد نام و نشان آنها را برايتان بازگو کنيم و از روابط آنها با شما و حزبتان پرده برداريم. اگرچه با توجه به اطلاع مردم از اين پلشتيها نياز چنداني به اين بازگويي نيست، جز آنکه شايد باعث خجالت شما بشود!
آقاي خوئينيها! اين جملات برايتان آشنا نيست؟!
«بيسواد، بيشناسنامه، مزدور، کاسب تحريم، کودکصفت، حسود، بزدل، ترسو، جيببر، بيقانون، مستضعف فکري، بيکار، متوهم، غوطهور در فساد، سوءاستفادهگر، خرابکار، عقبمانده، تازه به دوران رسيده، عصر حجري، هوچيباز، منفيباف، يأسآفرين، ناشکر، بايد به جهنم بروند، انقلابيون نفهم!، يک مشت لات!...»! اينها فقط بخشي از پاسخ رئيسجمهور تحت حمايت شما و حزبتان است که در مقابل انتقاد به گراني و تحميل فاجعه برجام و تورم افسارگسيخته و... نثار منتقدان کردهاند! راستي آقاي خوئينيها جنابعالي در آن هنگام کجا بوديد که غير از حمايت از دولتي که آن را در اجاره خود ميدانستيد، لام تا کام سخني نميفرموديد و کاغذ به نامهنگاري سياه نميکرديد؟!
۵- نوشتهاند « البته هنوز کم نيستند کساني که اصلاحِ امور و تغيير وضع نامطلوب کنوني را از عاليترين جايگاه مديريت کشور انتظار ميکشند. در چشم اين خيل عظيم، اوضاع غيرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصميمات مديراني که ميآيند و ميروند نيست (که البته اين آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالي و حاکم بر کل مقدرات کشور نيست). از نگاه مردم، شيوه مديريت در بالاترين سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقشآفرين اصلي در تمام يا اکثر مهامّ امور کشور است»!
اين بخش از نامه ياد شده نکتهاي افزون بر مطالب قبلي ندارد غير از اينکه در اين بخش، به جان کلام و انگيزه اصلي خود از نگارش اين نامه با صراحت بيشتري پرداخته است و آن «نامطلوب بودن وضع فعلي و ضرورت تغيير آن» است! اين خواسته و آرزويي است که مقامات رسمي آمريکا دقيقاً با همين تعبير خواستار آن بودهاند. توضيح آنکه بعد از فاجعه برجام و فشارهاي اقتصادي ناشي از آن، جمهوري اسلامي ايران تصميم قاطع گرفت که مسير حرکت خود را بدون توجه به تحريمها تعريف کرده و دنبال کند که مبارزه با مفاسد اقتصادي، تشکيل مجلس انقلابي و اقداماتي نظير فروش بنزين به ونزوئلا، برقراري روابط تجاري با برخي از همسايگان، تکيه بر ظرفيتها و امکانات داخلي و... از جمله آنهاست. اين حرکت نظام براي آمريکا که اصرار بر فشار حداکثري بر ايران داشت نه فقط ناخوشايند که به گفته خود آنان (از جمله وزير خزانهداري آمريکا و...) نااميدکننده بود. تا آنجا که حتي صداي فاکسنيوز، شبکه تلويزيوني پنتاگون و حامي سينهچاک ترامپ را نيز به هوا بلند کرده است. حالا خودتان قضاوت کنيد، در اين حال و هوا سخن از «شرايط نامطلوبي که بايد تغيير کند» چه مفهومي دارد و آيا تکرار آرزوي دشمنان نيست؟! اشتباه نکنيد سخن از تغيير دولت نيست چرا که اولاً: دولتي با خصوصيات دولتهاي يازدهم و دوازدهم ايدهآل موسوي خوئينيهاست و براي پايان دوره آن عزا گرفتهاند و ثانياً: دولتهاي ياد شده هرگز براي آمريکا خطرآفرين نبودهاند که بماند...!
۶- همين جا بايد گفت که نگارنده قصد داشت به آقاي خوئينيها بگويد؛ قسم حضرت عباست را باور کنيم يا دم خروس را ولي پشيمان شدم زيرا احترام ايشان براي حضرت عباس عليهالسلام به جِد مورد ترديد است! ميپرسيد چرا؟! عرض ميکنم، آقاي خوئينيها بعد از فتنه آمريکايي اسرائيلي ۸۸ به شدت از سوي مردم زير سؤال بود که به عنوان يک روحاني، چرا در مقابل اهانت فتنهگران به ساحت مقدس امام حسين عليهالسلام سکوت کرده و موضعي نگرفته است و به ميرحسين موسوي عتاب نکرده است که چرا اهانتکنندگان را «مردمان خداجوي»! ناميده است. ايشان به اين پرسشها پاسخ نداد ولي ۲ سال بعد از فتنه 88 در سايت شخصي خود نوشت که با حرمتشکني روز عاشورا موافق نبوده است ولي براي پيشگيري از سوءاستفاده ديگران ترجيح داده است که مخالفت خود را علني نکند!
در اظهارنظر ايشان دقت کنيد. چه ميبينيد؟ آيا اظهارات وي مفهومي غير از اين دارد که آقاي موسويخوئينيها، حفظ آبروي خود و قبيله مدعي اصلاحات را به دفاع از ساحت مقدس امام حسين(ع) ترجيح داده است؟!. و آيا به کسي که براي شخصيت! خود بيشتر از ساحت امام حسين(ع) ارزش قائل است ميتوان درباره قسم حضرت عباس(ع) سخني گفت؟!
۷- در همين فاصله که نامه ايشان منتشر شده و استقبال گسترده دشمنان را در پي داشته است، برخي از هم حزبيهاي بسيار نزديک وي از تهيه و انتشار اين نامه و مخصوصاً از اينکه نامه وي بازگوکننده آرزوهاي آمريکاست بهشدت ابراز نگراني کرده و يکي از آنها نامه خوئينيها را آخرين ميخ به تابوت اصلاحات دانسته است. نگارنده در صورتي که اين افراد اجازه بدهند -که اميدوارم بدهند- نام آنها را فاش خواهم کرد.
۸- آقاي خوئينيها در بخش ديگري از نامه خود به روش اداره کشور از سوي عاليترين مقام نظام انتقاد کرده است که براي پيشگيري از اطاله کلام پرداختن به آن را به فرصت ديگري ميگذاريم و در اين محدوده فقط به دو نکته کوتاه بسنده ميکنيم. اول آنکه به يقين براي تودههاي عظيم مردم ايران و تمامي مسلمانان دلباخته انقلاب در سراسر جهان اسلام باعث افتخار است که امثال شما با مديريت ايشان موافق نباشيد و با شخصيت برجستهاي که طي سه دهه پوزه دشمنان را به خاک ماليده و از جان و مال و ناموس مردم حفاظت کرده است مخالف باشيد. شخصيتي که حتي دشمنان تابلودار هم عليرغم کينههاي ديرينه نميتوانند توانمندي و دهها خصوصيت برجسته و بينظير ايشان را ناديده بگيرند و ثانياً درباره مديريت جنابعالي اگرچه گفتنيهاي فراواني هست که به آن خواهيم پرداخت ولي فقط به عنوان يک نمونه به تفسير تحريف شده شما از قرآن در مسجد جوزستان اشاره ميکنيم که با اعتراض شديد دانشمندان ديني از جمله شهيد مطهري روبهرو شد و جنابعالي را از خطر تفسير بيمايه و تحريف شده قرآن بر حذر داشتند که البته توجه نکرديد و نهايتاً يکي از شاگردان دست پرورده شما اکبر گودرزي بود که استاد مطهري را شهيد کرد و ديگري شهيد مفتح را و... اين قصه سر دراز دارد...
۹- و بالاخره، انتظار از خوانندگان آن است که يک بار هم که شده نامه آقاي خوئينيها را بخوانند و اگر فقط يک نکته -تاکيد ميشود که فقط يک نکته- از آن را با خواستههاي رسماً اعلام شده آمريکا و اسرائيل متفاوت يافتند، نگارنده را هم بيخبر نگذارند.