آيا جناب رئيسجمهور از مردم شريف و پاکباخته ايران دعوت ميکند که بيايند و در يک همهپرسي، نظر خود را درباره تسليم شدن ذليلانه به آمريکا و اروپا و رژيم صهيونيستي و برخي حکام بيسر و پاي عرب اعلام کنند؟! دعوت به اين به اصطلاح رفراندوم اگر اهانت مستقيم به ملت نيست -که هست- پس چيست؟!
خبرگزاري فارس،گروه ديدگاه؛ «حسين شريعتمداري» در واکنش به اظهارات اخير «حسن روحاني» در دانشگاه تهران، نوشت:
رئيسجمهور محترم، چهارشنبه هفته قبل در مراسم بازگشايي دانشگاهها و مراکز آموزش عالي کشور بار ديگر و براي چندمين بار پيشنهاد برگزاري رفراندوم را پيش کشيدند و عليرغم آنکه پيشنهاد ايشان هيچگونه پيوست قانوني نداشت و توضيح قابل قبولي براي آن ارائه نشده بود ولي برخي از محافل سياسي و روزنامههاي حامي دولت کماکان بر ضرورت انجام آن اصرار ميورزند و مانند هميشه بيآنکه براي شعور مردم احترامي قائل باشند، در شيپور رفراندوم از سر گشاد آن ميدمند -بخوانيد فوت ميکنند!- آقاي روحاني پيشنهاد همهپرسي را بعد از آن مطرح کرد که گفته بود: «۴۱ سال است ما هنوز به جواب روشن و قاطع در کشور نرسيديم. يک عده ميگويند تعامل سازنده بايد داشت و عدهاي ديگر عنوان ميکنند که بايد به سمت تقابل مستمر و دائم برويم»! و در ادامه با اشاره به اينکه «بايد دانشگاهها وارد مسائل استراتژيک شوند» گفت؛ «حتي اگر در اين مسائل به نتيجه نرسيديم، بايد همهپرسي از مردم را برگزار کنيم. راهي نداريم چرا که اين 40 سال دائماً بحث کرديم. ما بايد راه را انتخاب کنيم»!
صرفنظر از اين نکته تاسفآور که به نظر ميرسد رئيسجمهور محترم با وجود آنکه حقوقدان هستند از تفاوت رفراندوم تقنيني (موضوع اصل 59 قانون اساسي) با رفراندوم اساسي (موضوع اصل ۱۷۷ قانون اساسي) با خبر نيستند! بايد پرسيد موضوع رفراندوم مورد نظر ايشان چيست؟! جناب رئيسجمهور آنگونه که از سخنانشان پيداست خواستار برگزاري همهپرسي درباره مذاکره با آمريکا هستند! چرا که مذاکره با ساير کشورها غير از رژيم جعلي و اشغالگر قدس هيچ منع قانوني نداشته و ندارد. حالا بايد از رئيسجمهور محترم پاسخ اين سؤال را که در نکته روز پنجشنبه کيهان آمده بود خواست که «مگر طي چند سال گذشته با موضوع برنامه هستهاي کشورمان با آمريکا به گفتوگو ننشستيد؟ و در پارهاي از موارد، دل نداديد و قلوه نگرفتيد؟ تا آنجا که امضاي جان کري را تضمين دانستيد و بعد از توافق هستهاي، اين توافق را فتحالفتوح ناميديد و در پي آب و صابون بوديد تا صورت منتقدان را بشوييد و آنان را از خجالت بيرون بياوريد؟! خب، نتيجه چه بود؟ اگر بفرماييد نتيجه«هيچ» بود! جفا کرده و از بيان واقعيت دور شدهايد، چرا که صنعت هستهاي کشور را از بين برديد، دهها امتياز نقد به حريف داديد، بسياري از امکانات و ظرفيتهاي کشور را هزينه کرديد، به جاي لغو تحريمها که هدف اصلي مذاکره بود، تحريمهاي فراوان ديگري را هم به ملت تحميل کرديد و... بنابراين آنچه به دست آورديد فقط «هيچ» نبود! بلکه دهها پله پائينتر از هيچ بود»!
امروز اما، موضوع مذاکره با صراحت از سوي آمريکا و اروپا اعلام شده است و اصليترين بخشهاي آن، اينکه ايران از صنايع موشکي خود دست بردارد، به حضورش در منطقه و حمايت از جبهه مقاومت خاتمه بدهد و... کوتاه سخن اينکه به لقمه آسان و بيدردسري براي بلعيدن توسط آمريکا تبديل شود! و اين، در يک کلمه يعني تسليم ذلتبار در مقابل آمريکا و اروپا و رژيم صهيونيستي و حکام عياش و سرسپرده برخي از کشورهاي عرب منطقه.
جناب روحاني! تسليم که به رفراندوم و مذاکره نياز ندارد، براي تسليم شدن نيم متر پارچه سفيد کافي است تا در مقابل آمريکا روي دست بلند کنيد! آيا غيراز اين است؟! آمريکا و اروپا با صراحت اعلام ميکنند که منظورشان از مذاکره، حل و فصل مسائل فيمابين نيست بلکه نتيجهاي که از مذاکره در نظر گرفته و بر آن اصرار دارند را پيشاپيش اعلام کردهاند بنابراين چرا آقاي روحاني ديکتهنويسي ايران براي آمريکا و اروپا را مذاکره! معرفي ميکند؟! مذاکرهاي که آمريکا کف و سقف و متن آن را از قبل تعيين و اعلام کرده است که مذاکره نيست ديکتهنويسي ذليلانه است! آيا جناب رئيسجمهور از مردم شريف و پاکباخته ايران دعوت ميکند که بيايند و در يک همهپرسي، نظر خود را درباره تسليم شدن ذليلانه به آمريکا و اروپا و رژيم صهيونيستي و برخي حکام بيسر و پاي عرب اعلام کنند؟! دعوت به اين به اصطلاح رفراندوم اگر اهانت مستقيم به ملت نيست -که هست- پس چيست؟!
آقاي روحاني پيش از اين به درستي مذاکره با آمريکا را ديوانگي دانسته بود حالا چه اتفاقي افتاده؟ ديوانهها عاقل شدهاند يا عاقلان را به ديوانگي فرا ميخوانند؟!
ايشان فرمودهاند «۴۱ سال است ما هنوز به جواب روشن و قاطع در کشور نرسيديم. يک عده ميگويند تعامل سازنده بايد داشت و عدهاي ديگر عنوان ميکنند که بايد به سمت تقابل مستمر و دائم برويم» اين سخن جناب رئيسجمهور واقعيت محض است و در صحت آن کمترين ترديدي وجود ندارد! حق با ايشان است. با اين تفاوت که جناب ايشان واژه تسليم را به «تعامل سازنده»! و واژه مقاومت را به «تقابل مستمر»! تغيير دادهاند! و بايد گفت همانگونه که ايشان گفته است طي ۴۱ سال گذشته، يک جريان اندک و کمشمار که آقاي روحاني از اعضاي اصلي آن بودهاند به جاي مقاومت در مقابل زورگوييها و باجخواهيهاي آمريکا، نسخه تسليم ميپيچيدند و در سوي ديگر، امام راحل، رزمندگان اسلام و تودههاي پاکباخته مردم تسليم در برابر دشمن را ننگ دانسته و بر مقاومت و حفظ جان و مال و ناموس مردم و تماميت ارضي کشور تاکيد ميورزيدند.
آقاي روحاني تلاش کردهاند که تعداد اندک و کمشمار جمع خود را در حد و اندازه «يک جريان»! قلمداد کنند و سپس آن جمع بزرگنمايي شده را با تودههاي عظيم ملت به رهبري امام امت برابر بنشانند. در اين خصوص به يک سند تاريخي که درپي ميآيد و فقط اندکي از بسيارهاست توجه کنيد!
در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي و در اوج جنگ تحميلي، تعداد اندکي از نمايندگان مجلس که آقاي حسن روحاني در راس آنها بود، گروهي با عنوان «مجمع عقلا» تشکيل دادند. اين گروه نيمهپنهان، اين ديدگاه را ترويج و دنبال ميکرد که ادامه جنگ به صلاح کشور نيست و بايد با پذيرش شرايط حريف به جنگ خاتمه داده شود! (به اين نکته توجه کنيد که در آن هنگام هم دست کشيدن از مقاومت در برابر دشمن را «عاقلانه»! و بهبيان ديگر مقاومت رزمندگان را غيرعاقلانه! ميدانستند)!!
برادر عزيزم سردار سرلشکر محسن رضايي فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مرداد ۱۳۶۴ در اين باره ميگويد: «چند وقت پيش، يک جلسهاي به اسم مجمع عقلا در مجلس محترم شوراي اسلامي تشکيل شد و در اين جلسه آمدند و از نظر خود، بحثهايي را مطرح کردند... اين جلسات با ابتکار اشخاصي چون دکتر حسن روحاني در جهت اتمام جنگ تحميلي تلاش ميکردند مجمع عقلا سعي ميکرد تا با بررسي شرايط وقت کشور و جبهههاي جنگ نشان دهد که ادامه جنگ به صلاح کشور نيست و بايد اقدامات سياسي در جهت اتمام آن شروع شود... خوف اين ميرفت که اين بحثها به خارج مجلس سرايت بکند و نتيجتاً باعث بشود که به جنگ لطمه وارد بشود. امام به محض اينکه اين جلسه را فهميده بود، دستور داده بود به آقاي هاشمي که اين چيست و چه کسي اين جلسات را تشکيل ميدهد؟ هر کس اين جلسات را تشکيل ميدهد، بگوييد اين جلسات را منحل کنند و اين حرفها را نزنند».
مجمع عقلاي آقاي روحاني با وجود مخالفت صريح حضرت امام(ره) از ادامه فعاليت خود در مجلس دست بر نميدارد تا اينکه محسن رضايي در خرداد 1365 طي نامهاي به امام خميني(ره) گزارش اين اقدامات آقاي روحاني را به حضرت امام ميدهد و امام راحل نيز آقاي هاشمي را احضار و از ايشان توضيح ميخواهد. آقاي هاشمي در يادداشت مورخ 10 خرداد 1365 خود، ماجرا را چنين بيان ميکند: «امام فرمودند طبق گزارش فرمانده سپاه، در جلسهاي جمعي از نمايندگان، صحبت از مشکلات جنگ کرده و ختم جنگ را مطرح نمودهاند.[حضرت امام] از من خواستند که به آنها بگويم ما بايد تا آخرين فرد با صدام بجنگيم و صحبت از صلح نکنند.».
مرحوم هاشمي رفسنجاني دراينباره سخن گويايي دارد و مينويسد: «مسئله بعدي امام[(ره)] بود که لحظهاي اجازه نميداد درباره ختم جنگ بحث کنيم. در مجلس هم عدهاي بودند به نام (مجمع عقلا) و آقاي روحاني که براي پايان دادن جنگ فعاليت ميکردند که امام آنها را سر جايشان نشاند.»
و بالاخره از آقاي روحاني به عنوان رئيس قوه مجريه انتظار آن است -و حق مردم نيز هست- که به جاي نظريهپردازيهاي حاشيهساز و غيرعلمي به وظايف اصلي خود که انجام امور اجرايي کشور و حل مشکلات مردم است بپردازند و...
منبع: روزنامه کيهان