عضو شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان گفت: تداوم همکاري جهانگيري با دولت به جهانگيري لطمه ميزند بنابراين نميدانم براي ۱۴۰۰ چيزي از او باقي بماند يا خير.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، علي صوفي فعال سياسي اصلاحطلب با حضور در برنامه دستخط به اظهارنظر درباره مسائل روز پرداخت.
متن کامل اين گفتگو به شرح زير است:
در خدمت جناب آقاي علي صوفي هستيم؛ وزير تعاون دولت هشتم جمهوري اسلامي.
خدمت شما سلام عرض ميکنم. خيلي خوش آمديد.
ممنونم. خدمت شما سلام عرض ميکنم و خدمت همه بينندگان عزيز هم عرض ادب و سلام دارم.
آقاي صوفي الان چه ميکنند؟
من از سال ۸۴ بازنشسته شدم. از آن زمان هيچ سمت دولتي نداشتم.
در اتاق تعاون بوديد.
اتاق تعاون دولتي نيست.
بله؛ ميدانم.
بله، يک دوره سه ساله اتاق تعاون بودم و بعد از آن بنياد مستضعفان، هلدينگ صنايع سلولزي عضو هيأت مديره بودم. از آنجا هم در يکي از هلدينگهاي زيرمجموعه بانک سپه عضو هيأت مديره هستم.
کار سياسي هم مشغول هستيد.
بله. کار سياسي کار اصلي ما است.
الان به نوعي پخت و پزهاي انتخابات مجلس ۹۸ را شروع کردهايد؟
با تشکيل شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان ميتوان گفت که بله مقدمه کار فراهم شده است.
شما و دوستان همفکر شما از سال ۹۲ يکسري پيروزيهايي را به دست آورديد. سال ۹۲ انتخابات رياست جمهوري با ائتلافي که با رئيسجمهوري فعلي داشتيد و بعداً در سال ۹۴ انتخابات مجلس و سپس انتخابات شوراها بود. از نتايجي که به دست آمده قطعاً راضي هستيد. از عملکردها راضي هستيد؟ فکر ميکنيد عملکردها آن چيزي بوده که مردم به خاطر آن رأي دادند؟
در رابطه با عملکرد طبعاً آن انتخاباتي که برگزار شد، از نظر ارائه ليست مطلوب براي ما نبود، براي اينکه مجبور شديم ليست حداقلي بدهيم.
چرا؟
براي اينکه هم در جريان انتخابات رياست جمهوري کانديداهاي اصلي ما مجال حضور پيدا نکردند، يعني آقاي خاتمي نتوانست حضور يابد و آقاي هاشمي هم رد صلاحيت شد. خب وقتي کانديداي حداکثري نداشته باشيم، با کانديدايي که در حاشيه قرار ميگيرد توقعات هم پايين ميآيد. براي همين گرچه آقاي روحاني در دوره اول رياست جمهوري بيش از انتظار ظاهر شد، ولي در دوره دوم با موانعي مواجه شد و آنچه انتظار بود مخصوصاً مردم انتظار داشتند حاصل نشد.
چه موانعي؟
به نظر من آقاي روحاني به خاطر پرداختن به مذاکرات هستهاي يک مقدار در امور داخل کشور کمتر به اهدافي که در داخل مهم بود، پرداخت. بنابراين اين باعث شد بعداً که برجام ناکام شد و در عمل با خروج آمريکا چالش سنگيني براي نظام به وجود آورد، اين باعث شد همه آن تخم مرغها در يک سبد بودند، بريزند و بشکنند.
شما به عنوان فرد باتجربه پيشبيني ميکرديد که بعد از قضايايي که با خروج امريکا از برجام به وجود آمد، ما شاهد چنين نوساناتي با اين شدت باشيم؟ منظورم نوسانات اقتصادي است.
من اصلاً پيشبيني نميکردم. يعني من فکر ميکردم آمريکا تنها است و بقيه کشورها با ما خواهند بود، ولي به هر حال آن سيستمي که تاکنون در آمريکا با ترامپ همراهي کرد، توانست عرصه بينالمللي را تحت تأثير قرار دهد و گرچه آن ۵ کشور باقيمانده همچنان لفظاً و با کلام از برجام حمايت ميکنند، اما من فکر ميکنم در مقابل آمريکا با ملاحظه رفتار کردند.
درباره بازار ارز شما يک جملهاي داريد که گفتيد نوسانات ارزي به دليل پيشنهادات تئورسينهاي اقتصادي داخل دولت مبني بر اينکه بايد قيمت ارز را واقعي کرد، به وجود آمد.
بله.
به اين اعتقاد داريد؟
بله، من اين اعتقاد را دارم.
آن تئورسينها چه کساني بودند؟ ميگويند تئورسينها دوستان شما همانند آقاي نيلي بودند.
بله. اين دوستان ما در زمان آقاي هاشمي هم اعتقاد بر اجراي اين تئوري آزادسازي داشتند؛ سياست تعديل اقتصادي يا اقتصاد تعديلي.
که آن تورم ۴۵ درصدي به وجود آمد.
بله. نظر اين دوستان اين بود که قيمت ارز واقعي نيست و بايد آزاد شود و نبايد دولت کنترل کند. اين مجال براي آنها پيش نيامد تا سال ۹۶. کاملاً محسوس بود اين جهش يکباره ارز، چون آن مقطع مثلاً بهمن ماه هميشه به خاطر سفرهاي خارجي که وجود دارد قدري ارز گران ميشود، تقاضا بالا ميرود ولي نه اين حد که يکباره چنين جهشي پيدا کند. اين مشخص بود که دولت رها کرده و بعد استمزاجهايي هم که کردم، جواب مثبت گرفتم. به نظر من اين اتفاق افتاده است.
سود در جيب دولت رفته است؟
اينکه چه کسي سود برده را نميتوانم بگويم، ولي مردم ضرر کردند، دولت هم ضرر کرد.
دولت چرا ضرر کرده است؟
دولت اعتبارش را از دست داده است.
از سوي ديگر مزاياي مالي خيلي خوبي به دست آورده است. بالغ بر چندين هزار ميليارد تومان.
بله. ميگويند ۶۰۰ هزار ميليارد تومان هم هست ولي آثار اين ديده نميشود. اگر دولت داشت ميتوانست در اين بودجه سال ۹۸ اعمال کند. به هر حال آن چيزي که مطرح ميشود و يک نظر ديگر اين است که دولت هم سود چنداني نبرده، بلکه اين وسط دلالهايي بودند که سود بردند.
آن دلالها به کجاها وصل بودند؟
بله، اينها سوالات اساسي است.
جالب اين است که مصاحبهاي را از آقاي پورابراهيمي رئيس کميسيون اقتصادي مجلس، ديدم آن زمان که اين بحرانها به وجود آمد، اشاره ميکرد که ما پيشبيني کرده بوديم و طرح دوفوريتي آماده کرده بوديم که احتمالاً چنين نوساناتي را شاهد هستيم. دولت گفت ما دقت داريم و خودمان پيگيري ميکنيم و شما اين کار را نکنيد. يکباره اين اتفاقات افتاد و جالب اين بود همه آن اشتباهاتي که باعث بروز چنين اتفاقاتي ميشد را خلاف آن قوانين و ارزشها و آن نظام اقتصادي خودمان ميدانستند ولي همه انجام ميشد.
يک دورهاي احساس ميشد که رها است.
اين رهاشدگي...
يعني هيچ کسي پاسخگو نيست، کسي با مردم صحبت نميکند، کسي حداقل وعده نميدهد که اين مقطعي است و ما درست ميکنيم. بلکه همه سکوت ميکردند و عجيبتر اين بود که يک زمان قيمت ارز يک مقدار افت کرد، رئيس کل بانک مرکزي گفت اينچنين نيست، قيمت ارز دوباره بالا رفت. اين نشان ميداد ارادهاي وجود دارد که قيمت ارز نبايد اين چنين باشد.
من شنيدم که آن دوستاني که به آقاي روحاني اين پيشنهاد را دادند، بعداً آقاي روحاني در دانشگاه تهران يک اظهاري کرد که تأييد کرد و گفت اينها به من گفته بودند قيمت ارز از ۵ هزار تومان بالاتر نميرود. يعني يک عدهاي اين پيشنهاد را دادند و اطمينان به آقاي رئيسجمهور دادند که مثلاً از ۵ هزار تومان و ۶ هزار تومان قيمت ارز بالاتر نميرود ولي بعد عنوان کردند که از دست ما خارج شد.
شما گفتيد که حمايت اصلاحطلبان بود که اقبال عمومي آقاي روحاني از ۱۳ درصد در سال ۹۲ به بالاي ۵۰ درصد رسيد و رئيسجمهور شد و روحاني مديون اصلاحطلبان و عارف است. همين را اعتقاد داريد؟
بله. اعتقاد دارم.
ولي تيم آقاي روحاني چنين اعتقادي ندارد.
بايد ديد مبناي حرفهايي که ميزنند و تحليلهايي که ميکنند چيست. من براي عرضم دليل دارم. آقاي روحاني و آقاي عارف از کانديداهاي اصلاحطلبان باقي مانده بودند و يک کارگروهي درست شد زيرنظر شوراي مشورتي آقاي خاتمي تا نظرسنجي بين اين دو نفر شود تا ببينند وضعيت اينها چطور است.
آن کارگروه در نظرسنجي که انجام داد اعلام کرد که آقاي روحاني حدود ۱۳ درصد و آقاي عارف حدود ۸ درصد رأي دارند و مبناي تصميمگيري براي حمايت از آقاي روحاني هم همين شد. بنابراين اين سند الان موجود است که آقاي روحاني آن زمان ۱۳ درصد اقبال عمومي داشت.
تيم آقاي روحاني ميگويند ما ۱۳ درصد و شما ۸ درصد بوديد. آن ۸ درصد به ما اضافه شده است.
ببينيد، اصلاحطلبان پشت آقاي روحاني آمدند و از ايشان حمايت کردند. معنا اين نيست که اصلاحطلبان ۸ درصد بودند چون آقاي عارف کانديداي اصلاحطلبان نبود. ايشان شخصاً آمده بودند.
همه ايشان را به عنوان کانديداي اصلاحات ميشناختند.
نخير.
خودتان کنار آقاي عارف بوديد.
من از ابتدا کنار آقاي عارف بودم ولي اصلاحطلبان کانديدا اعلام نکردند، بلکه آقاي عارف به عنوان يک کانديداي مستقل ورود کرد، به اميد جلب حمايت اصلاحطلبان بود و اين ايراد و اشکالي هم نداشت. اصلاحطلبان کانديداهاي حداکثري داشتند و آنها را دنبال ميکردند. از ابتدا گفته بودند، خاتمي يا هاشمي!
بخش قابل توجهي از اصلاحطلبان با رد صلاحيت آقاي هاشمي کاملاً کنار کشيدند يعني من در جلسهاي بودم که با ناراحتي و عصبانيت اظهار ميکردند که ما در انتخابات شرکت نميکنيم و توصيه هم ميکردند که آقاي عارف هم کانديدا نشوند. جو به اين صورت بود ولي به هر حال مردم يک خواسته داشتند.
من به همراه آقاي عارف به استانها ميرفتم، خواسته مردم را اين طور ديدم که ائتلاف، کانديداي واحد! نميخواستند مثلاً سال ۸۴ تکرار شود. براي همين شوراي مشورتي آقاي خاتمي تدبيري انديشيد که بتواند يک کانديدا معرفي کند.
شما يک چيزي درباره رئيس دفتر رئيسجمهور گفتيد که ايشان چون خرش از روي پل گذشته، چنين حرفهايي ميزند.
بله. جناب آقاي واعظي در وزارت پست و تلگراف وزير موفقي بود. براي پست رياست دفتر چنين کسي که پيشينه اينگونه دارد و به ويژه در وزارت خارجه هم بوده و شايد طالب وزارت خارجه هم باشد دفعتاً بخواهد رياست دفتر رئيسجمهور را ترجيح دهد، اين يک مقدار شائبه سياسي دارد.
آقاي واعظي قبلاً در جريان انتخابات مجلس براي جلب اعتماد اصلاحطلبان براي ائتلاف خيلي تلاش کرد. در دوره دوم انتخابات - چون انتخابات به دور دوم کشيده شد - ما يک جلسهاي در کتابخانه ملي داشتيم با همه کانديداهايي که در ليست اميد بودند و به دور دوم کشيده شدند، ايشان صحبت کرد.
صحبتهاي ايشان و تحليل ايشان اين بود که مردم از اصولگرايان و اصلاحطلبان خسته شدهاند و به جريان سومي روي آوردهاند و آن جريان سوم اعتدال و توسعه است. اين خيلي غيرمنطقي بود اما ايشان اين ادعا را داشت. بعدها هم بيشتر تلاش کرد که آقاي روحاني را از عقبه رأي خودش که اصلاحطلبي بود جدا کند. اينها هم کاملاً مشهود بود. هم در ارائه ليست کابينه مشخص بود که از همانجا اين زاويه کاملاً آشکار شد و هم اينکه آقاي واعظي خودش را اصولگرا ميداند.
شما گفتيد که حمايت بدون قيد و شرط از نامزدي آقاي روحاني در سال ۹۶ اشتباه بود. درست است؟
بله.
چرا؟ چه قيد و شرطي ميتوانستيد بگذاريد؟
اگر ائتلاف بود، ائتلاف سازوکاري دارد. وقتي اسمش ائتلاف است يعني اينکه ما دو گروه و دو جريان در کنار هم قرار ميگيريم و در ادامه هم با هم خواهيم بود. ائتلاف تا دم در مجلس يا ائتلاف تا دم در رياست جمهوري و کابينه معنا ندارد. بايد اين ائتلاف خودش را در کابينه نشان ميداد ولي نشان نداد.
الان در جمع اصلاحطلبان دو فکر وجود دارد. يکي اينکه دولتي است که کمک کرديم و ائتلاف کرديم، بايد به حمايت ادامه دهيم. ديگري فکر امثال آقاي حجاريان است که شما آن را تائيد کرديد که نبايد خودمان و سرنوشتمان را به سرنوشت آقاي روحاني گره بزنيم. جملهاي که شما بيان کرديد همين است که حرف درستي است. پيروزي روحاني پيروزي اصلاح طلبان بود ولي پيروزي اصلاحطلبي نبود و نبايد سرنوشت خود را گره بزنيم. يعني شما معتقد هستيد نبايد از دولت حمايت کنيد؟
در برخي جاها بالاخره بايد از دولت حمايت کرد، بلکه از کل نظام بايد حمايت کرد. انقلاب ما انقلاب آرماني بود و از همان آرمانها هم من دفاع ميکنم. در جايي که بحث بين آقاي روحاني و براندازان باشد، از آقاي روحاني دفاع ميکنيم و محکم هم ميايستيم. اعتقاد به اين داريم و قبلاً هم اين کار را کرديم اما اگر امر داير بين مردم و دولت شد ما طرف مردم هستيم. مردم، اصل هستند.
آن مردم نميگويند شما خودتان اين دولت را آورديد؟
بله ميگويند و ما ميگوئيم چارهاي نداشتيم. چاره ديگري نداشتيم. آن زمان...
برخي يعني رقباي شما بيان ميکنند ۹۰ درصد سمتها دست اصلاحطلبان است.
من اين را نميدانم به ويژه با قانون منع بکارگيري بازنشستگان فکر نميکنم اصلاحطلبي هم باقي مانده باشد. (ميخندد). استراتژي ما سلبي بود يعني ما ميگفتيم اين مديريت آقاي احمدينژاد نبايد استمرار يابد. اين نبايد باشد و اين براي کشور خطرناک است و هزينههاي سنگيني براي ما به وجود آورده و قابل اعتماد نيست. هر کس ديگري باشد بهتر از اين جريان است.
در جريان مجلس هم گفتيم اين تندروهايي که در مجلس هستند نبايد باشند هر کس ديگري باشند. اصولگراي معتدل باشد بهتر است. کما اينکه در برخي جاهاي ليست اميد اصولگرا هستند. ميگفتيم اصولگراي معتدل باشد بهتر از اين مجلس است.
در انتخابات رياست جمهوري ۹۲ شما ميتوانستيد بگوييد آقاي عارف باشد.
يکي را بايد انتخاب ميکرديم. اگر آقاي روحاني ميماند چه ميشد؟ نميشد.
حداقل الان براي مردم پاسخ داشتيد که دنبال گزينه ديگري بوديد. براي اينکه نقشه راه رسيدن به قدرت براي گروههاي سياسي مشخص شده و ميخواستيد به قدرت برسيد، از يکسري از ارزشها کوتاه آمديد. درست است؟
نخير.
آقاي روحاني کانديداي مطلوب شما نبود.
نبود.
ولي به خاطر اينکه به نوعي تفاهم برسيد و در اداره کشور سهم داشته باشيد قبول کرديد.
نه، من با آقاي دکتر عارف بودم. من با آقاي روحاني نبودم. يعني بعد از اينکه آقاي روحاني را انتخاب کردند من در ستاد آقاي روحاني هم نرفتم. بنابراين بحث من با آقاي عارف با بحث اصلاحطلبان با آقاي عارف جدا بود. اصلاحطلبان هنوز به اين تصميم نرسيده بودند که از چه کسي حمايت کنند، ولي بايد از يک نفر حمايت ميکردند و آن يک نفر را با توجه به اينکه در اين ائتلاف و در اين تصميمگيري آقاي هاشمي هم حضور داشت، ترجيح دادند که آقاي روحاني باشد و با نتيجهاي که از نظرسنجي به دست آمده بود.
آقاي جهانگيري را گفتيد يک کار بزرگي براي آقاي روحاني کرد و در دولت سوخت ولي جهانگيري چهره سوختهاي نيست و هنوز يک کانديداي بالقوه براي ۱۴۰۰ است. البته در جايي هم گفته بوديد خروج آقاي جهانگيري از کابينه حتماً به نفع خودش است ضمناً مشخص ميشود که روحاني با اصلاحطلبان به کجا رسيده است. واقعاً هنوز چنين اعتقادي داريد؟
من هنوز هم اين اعتقاد دارم.
يعني اعتقاد داريد آقاي جهانگيري از دولت بيرون بيايد بهتر است؟
به نفع خودش است.
به نفع خودش يا اصلاحطلبان؟
نه، به نفع خودش است. به نفع اصلاحطلبان را نميتوانم الان جمعبندي کنم. اينکه گفتم به نفع خودش است بالاخره دولت آن اعتباري را که در جريان انتخابات سال ۹۶ داشت، به سرعت از دست داد و بالاخره الان ارزيابي از محبوبيت آقاي روحاني خيلي پايين است.
چند درصد است؟ ميدانيد؟
من زير ۱۰ درصد شنيدم. وصل شدن به چنين دولتي با چنين نارضايتي که وجود دارد جز هزينه کردن چيز ديگري ندارد. نميدانم چه فايدهاي دارد.
ايشان همان کسي است که در سال ۹۶ پشت آقاي روحاني آمد.
خب آقاي روحاني...
و آقاي جهانگيري در سال ۹۶ حرکتي کرد که فکر نميکنم در تاريخ انتخاباتهاي ايران سابقه داشته باشد. درست است؟
بله. درست است. کسي اين کار را نکرده است. عملکرد آقاي روحاني در دوره اول قابل دفاع بوده است. دستاوردهاي بالايي داشته است و آقاي جهانگيري هم شريک بوده بنابراين آقاي جهانگيري وقتي در مناظرات آن حرفها را بيان ميکرد در واقع از عملکرد خودش دفاع ميکرد که ما اين کار را کرديم. صراحتاً بيان کرد کانديداي اصلاحطلبان هستم.
حتي پچپچهايي شنيده ميشد که ممکن است آقاي جهانگيري بماند.
آقاي جهانگيري در پس ذهنش يک چنين تصوري داشت که ممکن است شرايط به گونهاي باشد که بماند.
يعني در ذهن خودش اين تصور را داشت يا در سياستگذاري اصلاحطلبان اين بود؟
خير. با اطلاعاتي که ايشان داشت در پس ذهن خود اين را داشت. ولي اصلاحطلبان ايشان را به عنوان کانديداي سايه آورده بودند.
الان هم معتقد هستيد آن بالقوگي را براي ۱۴۰۰ خواهد داشت؟
تداوم همکاري با دولت به آقاي جهانگيري لطمه ميزند. نميدانم براي ۱۴۰۰ چيزي از او باقي بماند يا خير.
ببينيد، در دوره دوم رياست جمهوري زمان مفيد دولت دو سال اول است. دو سال دوم بستن کيفها و جمع و جور کردن وسايل است. نگاه کابينه هم به قدرت آينده است. نگاه افراد براي حفظ موقعيت خود است.
که نفر بعدي چه کسي است.
بله.
واقعاً اين چنين است؟
بله. واقعاً اين چنين است.
اين را واقعبينانه بيان ميکنيد.
بله. واقعبينانه اينجوري است.
يعني شما که در دولت دوم آقاي خاتمي بوديد دو سال آخر به فکر اين بوديد که نفر بعدي چه کسي است.
نه اينکه در ذهن ما نباشد نفر بعدي چه کسي است، ولي ما فکر ميکرديم بعد از خاتمي… حتي من مخصوصاً مصاحبه کردم و گفتم بعد از آقاي خاتمي من ديگر وزير نيستم.
اين چيزهايي که آقاي جهانگيري يک بار گفت و بعد فروکش کرد که اختيار عوض کردن منشي خودم را هم ندارم، به نوعي درست بود.
بله. درست بود.
به نوعي از اختلاف ميان ايشان و رئيس دفتر نشأت ميگرفت.
بله عمده اين بود.
و الان به توصيه چه کسي ايشان مانده است؟ چون ما شنيدم ايشان ميخواهند از دولت بيرون بيايند.
اينجور پخش شده که ايشان استعفا داد؛ تصميم به استعفا گرفت يا استعفا داد. به دنبال آن استعفا چون رئيس ستاد اقتصاد مقاومتي بود، بايد اذن رهبري را هم ميداشت. بنابراين نامهاي به مقام معظم رهبري نوشتند و شرايط را بيان کردند که من نميتوانم مفيد باشم و اقتصاد مقاومتي هم پيش نميرود، لذا اجازه خواستند که استعفا بدهند ولي ايشان مصلحت نديدند.
عملکرد آقاي عارف باعث شد مقبوليت پايين بيايد. چنين چيزي را بيان کرديد.
بله درست است.
مگر عملکرد ايشان چطور بود؟
مجلس و نمايندگي مجلس جايگاه بسيار مهمي است. وقتي مردم رأي ميدهند مطالبات، توقعات و انتظاراتي دارند و اگر آن مطالباتي که مردم دارند، نماينده مجلس نتواند انجام دهد يا وقتي انجام نميدهد، حداقل براي مردم توضيح ندهد که به چه دليل نميتوانم و موانع چيست، اين از نظر مردم افت ميکند.
اين فقط مختص دکتر عارف نيست. فراکسيون اميد هم در کل نتوانسته نظر مردم را جلب کند ولي وقتي فراکسيون اميد به کابينه آقاي روحاني که اصلاحطلبان معتقد بودند آقاي روحاني با چرخش اين کابينه را انتخاب کرده و مورد انتظار نيست، يکدست رأي ميدهند، خب معلوم است که اين فراکسيون اميد يعني مجلس و دولت با هم هستند.
شما خودتان ميگوئيد اين فراکسيون اميد از دل همين دولت بيرون آمده است. پس عجيب نيست که به دولت رأي بدهد.
نخير. همهاش که اين نبود.
شما گفتيد آقاي واعظي وسط ميدان آمد.
بله ولي آنها مستقلين را تشکيل دادند.
به هر حال فراکسيوني به نام اميد شد. اسم آن را اميد گذاشتند.
مستقلين با فراکسيون اميد متفاوت است.
انتظار هم اين است که به کابينه رأي بدهند.
اگر آقاي روحاني کابينهاي که انتخاب کرده، دقيقاً آن چيزي بود که مورد انتظار بود، بايد تلاش ميکردند و بايد جلو هم ميافتادند، ولي وقتي اين نبود و زمزمهها و نارضايتيهايي وجود داشت، نظرات مخالفي که از سوي اصلاحطلبان اعلام ميشد، حداقل به عنوان اصلاحطلب بايد واکنش نشان ميدادند ولي اين ديده نشد.
بعداً شروع به استيضاح کردن، کردند تا جبران اين عملکرد شود که اين هم درست نبود، مثبت نبود چون زمان نيست و وقت را از دست ميدهيم.
برخي را هم دو بار دو بار استيضاح کردند.
بله؛ همين را عرض ميکنم. يعني اين افراط و تفريطهايي که صورت گرفته، منطقي نيست و مورد قبول و انتظار مردم نيست و آقاي عارف رئيس فراکسيون هم هست. طبعاً يک مقدار سهم ايشان بيشتر ميشود.
وقتي يک نفر در بدنه حاکميت قرار ميگيرد، تحت فشار است تا با قدرت با باندهايي که نقشآفريني ميکنند وارد معامله شود و به خواست آنها تن دهد. بسياري از نمايندگان فراکسيون اميد وارد اين بازي شدهاند. اين را شما بيان کرديد.
بله.
واقعاً همين طور است؟
بله. واقعاً همين طور است.
يعني وارد معامله شدند؟
بله.
وارد معامله با کجا شدند؟
ببينيد مجلس ما اين ضعف را دارد. به کل مجلس ما از زماني که بحث نظارت استصوابي مطرح شده و تائيد صلاحيتها براي نمايندگان مجلس تعيين کننده شد، از آن زمان نمايندگان هميشه دغدغه تائيد صلاحيت را دارند. بنابراين خود به خود وقتي وارد مجلس ميشوند، سعي ميکنند حواسشان به جرياني باشد که بعداً اينها را تائيد صلاحيت کنند.
از اين گذشته برخي از نمايندگان ما هم چون احزاب قوي در کشور...
اين به معناي تائيد اصلاحطلبان تندرو نيست؟ که شما وسط ميدان برويد و هر چه ميخواهيد بگيريد و صحبتهاي ساختارشکنانه کنيد و...
نه. من اصلاً چنين اعتقادي ندارم. من اعتقاد دارم که انسان بايد حريت و آزادگي خودش را حفظ کند.
حريت و آزاداگي در چهار چوب باشد. در چهارچوب حرفهاي خود را بيان کند.
بله ولي بايد عقلانيت هم داشته باشد و مصلحتسنجي هم بايد بکند.
در اصولگرايان هم داريم که همانند آقاي احمد توکلي خيلي صريح صحبت ميکنند و صلاحيت ايشان هيچگاه رد نشده است. حرفهاي خودش را هم بيان کرده و تندترين حرفها را هم بيان کرده است.
درست است. من به ايشان احترام ميگذارم چون روحيه انقلابي خودش را حفظ کرده است. من هم اعتقاد دارم...
فراکسيون اميد هم ميتوانستند… نمونه ديگر علي مطهري که حرفهايش را بيان ميکند...
مگر ما چند علي مطهري داريم؟ يک آقاي مطهري داريم که شاخص است و نشان ميدهد بقيه آن چيزي که مورد انتظار بود و يا مطلوب است که آقاي مطهري انجام داده، انجام نداده است. اگر آنها هم انجام ميدادند قطعاً وضع اينچنين نبود. نه دولت ميتوانست اين راه را طي کند، نه بقيه نهادهايي که تأثيرگذار هستند ميتوانستند يا آنهايي که دنبال رانتخواري بودند ميتوانستند.
اين ليست ۳۰ نفرهاي که ۳۰ هيچ شما در تهران برديد، پخت و پز چندين ماهه شما است. از بين ۱۲۰ نفر انتخاب کرديد.
اين پخت و پز ما نبود.
چرا ديگر.
اين پخت و پز ما...
به هر حال انتخاب شما است. آورديد و آدم گزينش کرديد.
ما مجبور شديم.
وقتي يک بزرگواري ليست ميدهد، ليست را امضا ميکند و ميگويد رأي بدهيد يعني چه؟ يعني حساب همه چيز را کرده است.
دقيقاً. من خانوادهام را به زحمت توانستم راضيشان کنم که به ۳۰ نفر رأي بدهند. ما فراخوان داديم. يعني نيرو نداشتيم. فراخوان داديم تا آنهايي که خودشان را اصلاحطلب ميدانند معرفي کنند و پرونده تشکيل داديم. از بين آنها تعدادي را انتخاب کرديم، والا بيش از ۶-۵ نفر بيشتر نميتوانستيم ليست براي تهران بدهيم. بقيه افرادي بودند که نميشناختيم.
و اين يک ضعف براي شما و طيف شما نيست؟
استراتژي ما سلبي بود.
۲۰ سال و خردهاي است که وسط صحنه هستيد.
بله. ولي وقتي ردصلاحيت ميکنند که ضعف ما نيست.
ولي شما در شواري شهر اين اشکال را نداشتيد. اين مشکل را نداشتيد.
بله. اين مشکل را نداشتيم.
در شوراي نفرات خوبي هم برديد.
بله. در شوراي شهر اين مشکل را نداشتيم.
ولي بعد از دو سال و خردهاي است که آقاي حناچي سه ماه است که سوار کار شده است. درست است؟
بله. اگر سوار شده باشد.
ميگويند سوار کار شده است. در اينکه مشکلي نداشتيد ولي مردم به اين پخت و پز شما هم راضي نيستند.
واقعاً مشکل نداشتيم. انتخاب اول ما آقاي نجفي بود که به چه دليلي کنار رفت؟
شما بگوييد به چه دليلي کنار رفت؟
مجبور کردند استعفا بدهد. به ايشان گفتند بايد استعفا بدهد.
به چه دليلي؟ ايشان استعفا نميداد، ايستادگي ميکرد.
دليلش را نهادهايي که به ايشان گفتند ميدانند. حتماً دليلي داشتند. شايد به ايشان هم گفته باشند و من اين را نميدانم.
بعد هم از ايشان عکسهايي بيرون آمد که...
به هر حال آقاي نجفي انتخاب اول شوراي شهر بود که بدون اراده شوراي شهر و بدون اراده خود شهردار کنار گذاشته شد.
آقاي افشاني هم به بازنشستگي خورد. ولي خيليها ميگفتند آقاي محسن هاشمي باشد. من اين سوال را از آقاي الويري هم کردم که چرا آقاي محسن هاشمي رفسنجاني که کسي بود که در شهرداري کار کرده بود، تجربه کار را داشت، از شورا بيرون ميآمد و ميگفت (ميثاقنامه) را امضا هم نکرده و خود ايشان هم تمايل داشت. اين را من از خودشان شنيدم که طيف اصلاحطلبان دوست ندارند من باشم. چرا؟
در شوراي شهر با هم پيماني بستند که کسي از شوراي شهر خارج نشود.
ميگويند من اين پيمان را امضا نکردم. آقاي الويري هم ميگفتند انصافاً امضا نکردند.
خب ديگران که امضا کردند، ديگران ميتوانند متعهد باشند که ايشان از شوراي شهر نبايد خارج شود.
اگر هدف براي خدمت باشد، کار خوب ارائه دادن باشد يک نفر ديگر بيرون بيايد و آقاي هاشمي شهردار تهران شود. چرا اينچنين نشد؟ برخي چيزهاي ديگري ميگويند. من در برنامه با آقاي الويري هم مطرح کردم. ميگويند که اصلاحطلبان فکر ميکنند آقاي هاشمي شهردار شود يک سکوي پرشي براي رياست جمهوري است و آقاي هاشمي رئيس جمهور شود، آنطور تابع اصلاحطلبان نيست.
قطعاً آقاي هاشمي تابع اصلاحطلبان نيست، چون بارها و بارها هم بيان کرده است. حتي پدر خودشان را هم اصلاحطلب نميدانند. به هر حال رزومه آقاي نجفي قطعاً قابل قياس با هيچ کسي نبود.
شما ۱۳۲۸ در لاهيجان به دنيا آمديد.
در لنگرود به دنيا آمدم.
هنوز هم رفت و آمد داريد؟
بله. رفت و آمد دارم.
چه سالي ازدواج کرديد؟
۱۳۵۴.
چطور با حاج خانم آشنا شديد؟
در دانشگاه تبريز بود.
تبريز درس ميخوانديد؟
بله.
چه رشتهاي؟
من رشته فيزيک و خانمم رشته رياضي بودند.
شما همدوره اقاي مهرعليزاده بوديد؟
بله.
آقاي رحيم صفوي هم بودند؟
بله. همه اين دوستان بودند، عدهاي شهيد شدند مانند شهيد باکري، شهيد سليمي، شهيد آل اسحاق بودند.
يک جماعت انقلابي دوآتيشه...
بله.
دانشگاه تبريز هم دانشگاه شلوغي بود.
چون دانشگاه تبريز دانشگاه چپ بود. در سال ۵۰ به عنوان لنينگراد مشهور بود. بالاخره مذهبيها کار کردند و توانستند دانشگاه را از دست جريان چپ بگيرند.
يعني واقعاً غلبه کردند.
بله. مردم هم به دليل آن گرايشات چپ قبلي اعتمادي به دانشجويان و دانشگاه نداشتند، ولي بعداً وقتي ديدند که اين گرايش به وجود آمد، ما توانستيم با مردم ارتباط برقرار کنيم. اعتماد مردم و همکاري آنها را جلب کرديم و ديگر آن جريانات ۲۹ بهمن ۵۶...
با حاج خانم در آنجا آشنا شديد و چطور اقدام کرديد؟ ايشان اهل تبريز بودند؟
خير. ايشان اهل بيرجند هستند. دانشجوي آنجا بودند. به يکي از همکلاسيها گفتم که ميخواهم ازدواج کنم و با ايشان صحبت کنم. يک روز در دانشگاه با هم صحبت کرديم و بعد هم به خواستگاري رفتيم.
مهريه جقدر بود؟
مهريه يک سکه بود و يا شايد اصلاً نبود. مهريه حضرت زهرا (س) بود.
چند فرزند داريد؟
من ۷ فرزند دارم.
ماشاالله. پسر هستند يا دختر؟
۴ دختر و ۳ پسر دارم.
در کار خانه کمک ميکنيد؟
در حدي که صبحانه را آماده کنم و ظرف را جمع کنم و داخل ماشين بگذارم. رختخواب را جمع کنم. تختخواب را مرتب کنم.
اهل غذا درست کردن؟
بلد نيستم.
واقعاً بلد نيستيد؟
بله. واقعاً بلد نيستم.
تفريح شما چيست؟ چه تفريحي داريد؟
تفريح ما مسافرت است. دور هم جمع شدن است. خانواده شلوغي هستيم.
هر هفته همه جمع ميشويد؟
اغلب اوقات جمع ميشويم.
ماشاءلله.
اغلب اوقات به بهانههاي مختلف جمع ميشويم. همين که در طول سال يکي يکي بخواهند جشن تولد بگيرند، همه جشن ميشود.
از پرجمعيتي راضي هستيد؟
بله. اينها همه برکات الهي است.
چون الان بيشتر از دو تا يکي و نهايتاً سه فرزند نيست.
اداره آنها از نظر اقتصادي کار مشکلي است، ولي روزي دست خداوند است.
از لحاظ تربيتي سخت نيست که بتوانيد به همه برسيد؟
نخير. خوشبختانه خوب بود و راضي هستيم.
حاج خانم ادامه تحصيل دادند؟
بله. ايشان الان فوق ليسانس را در رشته علوم قرآني گرفتهاند.
فعاليت بيرون از خانه هم دارند؟
قبلاً معلم بودند و کلاس ميروند و علاقهمند به رفتن به سخنرانيها و گوش دادن به تحقيقات علمي هستند.
اهل ورزش هستيد؟
به شدت.
چه ورزشي انجام ميدهيد؟
من الان شنا را مرتب دارم يعني هفتهاي يک بار دارم، هر روز هم که از خواب بيدار ميشوم همانجا از رختخواب يکسري حرکات را شروع ميکنم تا بيرون ميآيم. ۴۵ دقيقه تا يک ساعت ورزش ميکنم.
با کدام يک از غير همجناحيها رفاقت بيشتري داريد؟
برخي از دوستان ما هستند که جناحي محسوب نميشوند، مانند آقاي علي محمد بشارتي که جناحي نيست، آقاي قيامتي آن جناحي حساب نميشوند.
شما استاندار آقاي بشارتي هم بوديد. درست است؟
خير. آقاي بشارتي که آمد دوره ۴ ساله من در کهکيلويه و برير احمد تمام شد و من به تهران آمدم و مشاور ايشان شدم.
مشاور وزير کشور شديد.
بله.
آقاي صوفي، شما فعاليت انقلابيتان را قبل انقلاب از چه زماني شروع کرديد؟
من از زماني که دوره سربازي را ميگذراندم به عنوان سپاه بهداشت بودم. يکسري مطالعات را شروع کردم ولي مطالعات من خيلي جهت نداشت اما وقتي به دانشگاه رفتم چون قبل از آن مطالعه زياد داشتم، مترصد بودم بتوانم به اين هسته مرکزي مبارزاتي دانشگاه وصل شوم.
دستگير نشديد؟
بله. در سال ۵۷ مخابرات را محاصره کردند و گفتند يک نفر با شما کار دارد. من دم در رفتم و فوري کلت را روي سينه گذاشت و دست من را گرفت و بردند.
روز ۲۲ بهمن ۵۷ کجا بوديد؟
من در تبريز بودم. پادگان تبريز را گرفتيم.
با همين تيمي که بوديد؟
بله.
فکر ميکرديد که انقلاب پيروز شود؟
اصلاً فکر نميکرديم. يعني ۲۹ بهمن سال ۵۶ آن تبريز آن قيام پيش آمد. بسيار عجيب بود. در ۲۲ بهمن که انقلاب پيروز شد من شيفت شب بودم. معمولاً شيفتي کار ميکرديم، تکنسين بوديم. من شيفت شب بودم. خدا گواه است که از شب تا صبح نماز ميخواندم و اين سوره را تکرار ميکردم که اذا جاء نصرالله والفتح...
تا اين اندازه دلشوره داشتيد.
ذوقزده بودم و از شوق نميدانستم چه کار کنم. باور نميکردم انقلاب پيروز شود.
نخستين سمتي که بعد از انقلاب گرفتيد چه بود؟
من قبل از انقلاب چون درسم خوب بود تکنسين ممتاز بودم. يک دوره اضافه را تعدادي براي ترافيکسنجي ديديم که من تکنسين رشت بودم و بعد به تبريز رفتم. بايد مرکز اصلي ميبوديم. غرب کشور آن زمان هرجا که آزمايش تحويل بود بر عهده من بود. من در آنجا مسئول گروه … (فني) بودم. بعد انقلاب بلافاصله مرکز آموزش غرب کشور درست کرديم و دو دوره تکنسين در آنجا تربيت کرديم. بعد از آن به عنوان مدير کل مخابرات آذربايجان شرقي انتخاب شدم و تا سال ۶۴ مديرکل بودم.
در سال ۶۴ هم استاندار بوشهر شديد؟
بله.
چطور استاندار شديد؟ چه کسي شما را انتخاب کرد؟
آقاي مهندس عابديني استاندار آذربايجان شرقي بود و دنبال اين بود که من معاون سياسي ايشان بشوم. در بهمن ماه ايشان خواست و به وزارت کشور براي معاونت سياسي پيشنهاد داد که من...
آن زمان وزير کشور چه کسي بود؟
وزير کشور آقاي محتشميپور بودند. من به اينجا آمدم و وزارت کشور نپذيرفت و گفت ما از ايشان ميخواهيم به عنوان استاندار استفاده کنيم و من را به بوشهر فرستادند.
آنجا در جنگ...
جنگ هوايي بود. زميني درگير جنگ نبود ولي هوايي و دريايي به شدت درگير بود.
چطور کار را جمع ميکرديد؟
مردم روحيه خيلي خوبي داشتند. همکاري مردم خيلي خوب بود. خارک، مردم در حالي که هر روز بمباران ميشدند و شد بمباران طوري بود که شيشههاي دفتر من در استانداري ميلرزيد. در بوشهر هم تهديد کرد بزند ما آنجا سنگربندي کرديم و مردم را به مقاومت دعوت کرديم و گفتيم هر کسي خواست برود تسهيلات لازم را فراهم ميکنيم ولي هيچ کسي نرفت. خود ما هم در استانداري سنگرسازي کرديم.
هيچ کسي نرفت؟
هيچکس. روحيه مردم چيز ديگري بود. مشکل داشتيم؛ در زمينه آرد يک روز به صورت محرمانه اعلام کردند که ذخيره کشور براي سه روز کافي است و بايد کيسههاي آردي که به شما ميدهيد، بايد جلوي مغازهها بگذاريد تا مردم ببينند. ما همين کار را کرديم. يا مثلاً نيروگاهها را ميزدند و برق نداشتيم. نانوائيها ميخواستند نان پخت کنند به برق نياز داشتند. ما براي آنها از ژنراتورهاي پرتابل ميگرفتيم و به اينها مجاني ميداديم که بتوانند به مردم نان بدهند. اصلاً مردم هم گله نداشتند. ما مشکل مردمي نداشتيم.
چقدر جالب! بعد هم به کهکيلويه وبرير احمد رفتيد. زمان آقاي هاشمي بود.
بله. زمان آقاي هاشمي به کهکيلويه و بوير احمد رفتيم. آنجا استان محرومي بود و يکي از...
وزير کشور آقاي عبدالله نوري بود.
بله. وقتي من را پيشنهاد کردند به دليل اينکه استان محرومي است احتياج به کار داشت قبول کردم. ديدم تقسيمات کشوري اين استان کاملاً نامناسب است يعني شهرستانهايش از مرکز استان شروع ميشد و به جنوب استان ميرفت. از مرکز استان به طرف شمال که به سمت استان چهارمحال و بختياري ميرود، کلاً دولت حضور ندارد؛ يعني نه بخش، نه بخشدار و نه فرماندار دارد. وقتي مردم دسترسي به دولت ندارند مجبور هستند مسائل را خودشان حل کنند.
به دعوا ميکشد.
بله. تقسيمات کشوري را پيگيري کردم. آنجا الان ۸ شهرستان دارد. جادهها از سميرم به طرف ياسوج جاده چهاربانده شروع شد و آن را ادامه داديم و قدري استان از بنبست درآمد و بقيه را مطالعه کرديم و استانداران بعدي آمدند و الان وضع خوب شده است.
مهمترين کار احداث فرودگاه در آنجا بود. آنجا از نظر کارشناسي خيلي مورد تائيد نبود. در دل کوه بود و محاصره بود ولي توانستيم با پيگيري مجوز احداث فرودگاه را بگيريم و من فرودگاه را هم شروع کردم و بعد از آنجا آمدم.
بعد ۷۶ شد. در سال ۷۶ در کار انتخابات آمديد؟
قبل از آن براي مجلس پنجم در کار انتخابات آمدم.
نامزد شديد.
نخير. فعال سياسي بودم. آن زمان مشاور وزير کشور بودم ولي با جمعي که بعداً کارگزاران شدند براي مجلس پنجم کار کرديم.
يکسري هم رأي اوردند.
بله. مجلس پنجم مجلس خوبي بود و يک اقليت قوي داشت. خوب بود.
در سال ۷۶؟
در سال ۷۶ با همان جريان هم در ستاد بهآفرين بودم و هم در سميه بودم که براي کارگزاران بود.
با قاطعيت مطمئن بوديد آقاي خاتمي رأي ميآورد.
با قاطعيت مطمئن بوديم رأي نميآورد. با آقاي خاتمي ارتباطاتي داشتيم و صحبت اين بود که آقاي خاتمي کانديد شود و ايشان قبول نميکرد. يک روز شنيدم ايشان با آقا صحبت کردند و فردايش پيش ايشان رفتيم. سه نفر بوديم.
چه کساني بوديد؟
من و آقاي ابراهيم انصاري و آقاي علي جنتي بوديم. گفتيم شنيدم با آقا صحبت کرديد. تصميم شما چيست؟ گفتند ميخواهم کانديدا شوم. گفتيم فکر نميکنيد زمان نداريد؟ چون چهره شناخته شدهاي نيستيد و وزير ارشاد بوديد و مردم خيلي با ارشاد سر و کار ندارند. چطور ميخواهيد در اين فاصله خودتان را معرفي کنيد؟ چيزي نمانده است.
گفتند من نميخواهم رئيسجمهور شوم، من ميخواهم ۵ ميليون رأي بياورم و بعد به اعتبار آن ۵ ميليون رأي به من اجازه دهند اينور و انور صحبت کنم. ولي آن زمان اين ميزان فضا بسته نبود ولي ايشان اين تصور را داشت. اين جواب را به ما داد و همه همين تصور را داشتيم.
چقدر آقاي هاشمي در رايآوري آقاي خاتمي تأثير داشتند و خطبه نماز جمعهاي که خواندند.
بي تأثير نبودند يعني آقاي هاشمي هم سعي کرد، انتخابات را کنترل کند که انحرافي ايجاد نشود و حساسيت نشان داد و هم اينکه ايشان از انتخابات مجلس پنجم تأثيرگذار بود.
رأي آوردند و شما هم استاندار گيلان شديد.
ايشان رأي آورد و من همچنان چند ماهي مشاور وزير کشور بودم و بعد معاون حقوقي امور مجلس وزير مسکن و شهرسازي آقاي عبدالعلي زاده شدم. ۵ ماه با ايشان کار کردم و بعد استاندار گيلان شدم.
چه کسي به شما پيشنهاد داد؟
گيلان را من خودم علاقه داشتم. آن زمان که به من ميگفتند گفتم براي گيلان حاضر هستم.
شما دولت بعدي وزير تعاون شديد؟ جاي آقاي حاجي بوديد.
بله.
چطور به شما پيشنهاد دادند؟
آقاي خاتمي در همان سال ۷۶ براي چينش کابينه ۵ نفر را انتخاب کردند که من يکي از آن ۵ نفر بودم. اين وزارتخانهها بين ۵ نفر تقسيم شد. وزارتخانههاي اقتصادي با من بود. من از انجا اين ارتباط را داشتم. به نظر ميرسد آقاي خاتمي اين نظر را دارند که در کابينه باشم.
ولي واقعاً موانع جدي وجود داشت و چند بار خيز برداشتند که وازرت تعاون را حذف کنند. يک بار مقام معظم رهبري در ديداري که با ايشان داشتيم به من گفتند با شما کار دارم. گفتند که ميخواهند وزارت تعاون را حذف کنند و شما اجازه ندهيد اين کار را بکنند. من گفتم راستش چنين چيزي نشنيدم. گفتند من اطلاع دقيق دارم و چند روز بعد ديدم صداي اين تصميم از مجلس بلند شد.
مجلس ششم؟
بله. ايشان تا اين حد به تعاون علاقهمند بود.
در جايي گفتيد اصلاحطلبان بر اثر پيروزيهاي ۷۶ به بعد مغرور و از واقعيتهاي جامعه غافل شدند و شروع به وزنکشي کردند.
بله. شما در انتخابات شوراي دوم کاملاً اين را ميتوانستيد ببينيد.
واقعيتهاي جامعه چه بود که غافل شدند؟
مردم وقتي يک دولتي را انتخاب ميکنند، با انگيزههاي مختلف و با گرايشات مختلفي انتخاب ميکنند. يک بخشي سياسي است ولي بخش عمده مطالباتي در زمينه پيشرفت و رفاه و معيشت است و اين است که يک عده در شوراي شهر جمع شوند و از شخصيتهاي تراز اول هم باشند ولي به منازعات سياسي و کشمکش بپردازند، مردم اين را اصلاً نميپذيرفتند و اين چيزي بود که بايد دوستان ما ميديدند که اين نوع مناقشات...
يا مثلاً مجلس ششم.
تا حدي مجلس ششم، ولي شوراي شهر اول خيلي بدتر بود. بعد از آن هم اينها دنبال وزنکشي افتادند و هر کسي گفت من ميتوانم رأي مردم را جلب کنم. براي همين هر کسي جداگانه براي خودش کانديدا معرفي کرد و مردم هم هيچکدام را انتخاب نکردند.
در قضيه مجلس ششم و استعفاهاي مجلس واقعاً يکسري از وزرا ميخواستند استعفا دهند؟
يک زمزمهاي به وسيله برخي مطرح شد، ولي نه، آقاي خاتمي به هيچ وجه به چنين امري موافق نبود.
وزير يا معاون رئيس جمهور؟
هم از وزرا و هم از معاونين رئيس جمهور!
ولي شخص رئيس جمهور مخالف بود.
بله. به صراحت مخالفت کرد.
نظر شما چه بود؟ در جلسه دولت بحث ميشد؟
يک چالش بزرگي در دولت پيش آمده بود و حتي دولت کارگروهي را مشخص کرد. يک گروهي به عنوان حسن نيت تعيين شدند. افرادي که مقبوليت نزد شوراي نگهبان داشتند رفتند و با شوراي نگهبان صحبت کردند، ولي به نتيجه نرسيدند. در جلسه دولت گفتند به نتيجه نرسيديم.
سال ۸۴ موافق نامزدي آقاي هاشمي رفسنجاني بوديد؟
نخير. دوره اول خير. من مخالف آقاي هاشمي نبودم ولي تحليل من اين بود آقاي هاشمي رأي نميآورد.
چرا؟
نظرسنجيها اين را نشان ميداد. نظرسنجيها نشان ميداد آقاي هاشمي در بهترين شرايط حدود ۳۰ درصد رأي دارد.
فکر ميکرديد آقاي احمدينژاد رأي بياورد؟
اصلاً.
الان طيف آقاي احمدينژاد به اصلاحطلبان نزديک شدهاند؟
ابداً.
ميگويند يکسري جلسات برگزار ميکنند درست است؟
من نشنيدهام. اگر بود من مطلع ميشدم.
ممکن است اين دو طيف به هم نزديک شوند؟
اصلاً امکان ندارد. بالاخره جريان اصلاحطلبي يک مباني دارد و استراتژي دارد و در داخل نظام حرکت ميکند. واقعاً اصلاحطلبي يعني ما نميخواهيم، انقلاب کنيم و با جريانات تند همراه باشيم.
بعد از خروج ترامپ از برجام از مواضع آقاي رئيسجمهور حمايت کرديد. در جايي که ايشان تند موضع گرفت که تنگه هرمز را بخواهيم ميبنديم. در همان برهه يکسري از اصلاحطلبان نامه نوشتند که بايد برويم و با ترامپ مذاکره کنيم. شما موافق چنين نامهاي بوديد؟
نه؛ من همان زمان هم مخالفت کردم. خروج از يک عهدنامه خيلي کم سابقه نيست. مخصوصاً آقاي ترامپ از چندين عهدنامه خارج شد ولي خروج از آن عهدنامه و دشمني کردن و مخالفت کردن با بنيان و اساس آن کشور، دشمني آشکار است. به معناي قرار گرفتن در کنار اسرائيل است.
چه هدفي را دوستان اصلاحطلب دنبال ميکردند که چنين پيشنهادي دادند؟
خب نگرانيها باعث ميشود. يعني فکر ميکنند شايد با مذاکره بتوان جلوي تندروي ترامپ را گرفت، بتوان دوباره به برجام برگردد، در حالي که آنها تصميمي که ميگيرند به سادگي نيست.
نگراني يا سادهانگاري؟
گاهي مواقع اين نگرانيها با سادهانگاري هم همراه ميشود.
فکر ميکنيد در جلسات مجمع تشخيص FATF چه خواهد شد؟
من فکر ميکنم نهايتاً تصويب شود گرچه الان بحث سياسي نيست و کارشناسي است.
واقعاً در حوزه امنيت ملي رفته است.
بله.
و فکر ميکنم همه بايد اجازه دهند پخت و پزي که عقلاي دو طرف و عقلاي کشور انجام ميدهند، به جاي خوبي برسد و دوباره با يکسري فضاسازيهايي که در برجام هم داشتيم، اين طرف و آن طرف ميگفتند، مواجه نشويم که در نهايت تصميم پخته گرفته نشود.
خوشبختانه آن فضا فروکش کرده، يعني آن عدهاي که قبلاً موافق بودند الان ترديد کردهاند و ميگويند اطلاعات جديدي به دست آوردهايم. اين پشتوانه سازمان ملل را ندارد يعني جزو پيمانهاي آن نيست و قبول کردن و قبول نکردن هرکدام يکسري تبعات و فايده دارد.
آنچنان الان قوي نيست که بخواهيم يک طرف را بگيريم. ضمن اينکه در عرف ديپلماتيک بايد اجازه دهيم دستگاههاي ديپلماتيک ما بازي با اين مسائل کند.
آقاي ظريف يک ديپلمات کارکشته است و همه اين را قبول دارند و حتي بين وزراي خارجه در ۴۰ سال مقايسه ميکنيم، آقاي ظريف يک ويژگيهايي دارد که بقيه ندارند. از آقاي ظريف در اين مقطع اگر محق هم بود، هيچ کسي چنين انتظاري نداشت.
غيرمنتظره بود.
واقعاً فکر ميکردند تجربه و پختگي محمدجواد ظريف اجازه چنين کاري به او نميدهد. يک دستاورد بزرگ براي ماست حتي اگر اشتباه هم شده باشد.
مخصوصاً دستگاه ديپلماسي بيشتر بايد متوجه منافع ملي باشد و منافع ملي مرز نميشناسد.