رضا رشيدپور درباره برنامه «حالا خورشيد»، جزييات فصل جديد آن، فشار و استرس برنامه هاي گفتگومحور و گفتگو با چهره هاي جهاني در برنامه «ديد در شب» سخن گفت.
به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار، رضا رشيدپور را بيش از هر اجرايي با گفتگوهاي چالشي اش مي شناسيم، گفتگوهايش در «مثلث شيشه اي»، «شب شيشه اي» و قبل تر از آنها «عبور شيشه اي» که با چهره هايي از حوزه هاي مختلف هنري، ورزشي، سياسي و... انجام شد و بعضي از آنها حاشيه هايي را هم در برداشت و اصلا همين حاشيه هاي پي در پي در چند گفتگو و سخنان چند مهمان بود که باعث شد «مثلث شيشه اي» ديگر ادامه نيابد و بعد رشيدپور کلا براي هفت سال از آنتن تلويزيون دور بماند.
رشيدپور در اين سال ها بدون فعاليت نبود اما حضور پررنگ رسانه اي اش مربوط مي شود به برنامه اينترنتي «ديد در شب» که دوباره چهره هاي مختلف را به آن دعوت کرد و گفتگوهايي با هر يک رقم زد که حاشيه هاي بعضي تا چندين هفته بر سر زبان ها ماند.
چند قسمت از اين برنامه در سال ۹۴ عرضه شد و سپس همزمان با آغاز سال ۹۵ رضا رشيدپور به ويژه برنامه تحويل سال شبکه سه آمد و از حضور خود بعد از يک بازه هفت ساله روي آنتن رسانه ملي و ابراز خوشحالي اش از اين موضوع سخن گفت.
رشيدپور سال ۹۵ برنامه صبحگاهي «حالا خورشيد» را روي آنتن برد که به عنوان يک مجله تصويري صبحگاهي مفرح و پرانرژي مي توان از آن ياد کرد. در همين برنامه بود که يک روز رشيدپور روي آنتن زنده شبکه سه دست و شانه اش را به يک باره گرفت و بعد از حال رفت و بعد از آن «حالا خورشيد» متوقف شد.
فصل جديد اين برنامه که درواقع ادامه اي بر فصل قبلي نيز هست قرار بود از امروز ۱۰ تيرماه آغاز شود و ما همزمان با اين شروع سراغ رشيدپور رفتيم تا درباره سلامتي وي، «حالا خورشيد» جديد، و... سوال بپرسيم.
قسمت اول گفتگوي ما با وي را در زير مي خوانيد:
*لطفا ابتدا از اتفاقي که براي شما در «حالا خورشيد» روي داد توضيح بدهيد. بعد از آن ماجراها گفتيد دليل از حال رفتنتان فشارها بوده است، چه فشارها و استرس هايي باعث شد که اين اتفاق رخ دهد؟
- آن اتفاق چند بار ديگر هم براي من رخ داده است و دوستان اورژانس در جريان پرونده من هستند. چند بار هم در دفتر کارم دوستان مراجعه کرده بودند و يک بار هم در هتل آزادي در حين اجرا اين اتفاق افتاد که ما مهماناني هم از کره داشتيم و من مجري برنامه بودم.
*اتفاق در هتل خبري شده بود؟
پزشک محترم بيمارستان بقيه الله با اشاره به هنرمنداني که در سال ۹۵ از دست داديم به من گفت که تو بازمانده سال ۹۵ هستي-خير. نيازي نبود خبري شود البته يک بار يکي از پرستاران عکسي انداخته بود و خبرش منتشر شد ولي به اين شکل نبود. درباره پيشينه اتفاق بايد به شرايط ساخت «حالا خورشيد» اشاره کرد. ما ۲۰۰ برنامه داشتيم که به خاطر آنها هر روز ساعت ۵ صبح بيدار مي شديم و در يک روند روتين شب ها اصلا نمي خوابيديم چون کارها تا ساعت ۲ يا دو و نيم شب طول مي کشيد. در اين ۲۰۰ روز من شايد به طور ميانگين روزي سه ساعت و حتي کمتر مي خوابيدم، در يک بازه زماني هم پروازهايي داشتم تا بتوانم مدرکي را دريافت کنم. در مقطعي هم برنامه اي در کيش داشتم که مجبور بودم به خاطر آن بعضي از روزها بعد از برنامه به کيش بروم که از ساعت ۱۱ تا هشت شب که به تهران مي رسيدم طول مي کشيد و بعد از آن باز به دفتر کار مي رفتم و پليبک هاي برنامه را تا ساعت هاي ۲ نيمه شب چک مي کردم. با اين همه فشار، پزشک محترم بيمارستان بقيه الله با اشاره به هنرمنداني که در سال ۹۵ از دست داديم به من گفت که تو بازمانده سال ۹۵ هستي.
*آن دقايق را در برنامه به خاطر داريد که به دليل خستگي از حال رفتيد يا مساله ديگري در ميان بود؟
- بله آن چند ثانيه آخر را به خاطر دارم که اتفاقا تاکنون درباره اش حرف نزده ام. آن چند ثانيه آخر خنده ام گرفته بود چون شنيده بودم کسي که فوت مي کند در لحظات آخر همه زندگي اش برايش مرور مي شود و براي من هم همين اتفاق رخ داد و کل زندگي ام مثل يک فيلم جلوي چشمانم آمد حتي تصوير پدرم که سال ۷۶ درگذشت و بسياري از صحنه هاي ديگر را ديدم. خودم بارها فيلم را ديدم و يادم مي آيد آن چند ثانيه آخر نمي دانستم چه مي گويم. مي دانستم که روي فشار آنتن هستم و بعد خنده ام گرفت که چقدر جالب که زندگي قرار است اينگونه تمام شود و ما در اين دنيايي که در چند ثانيه تمام مي شود دنبال چه مي گرديم. حتي زماني هم که به اورژانس رفتم و چشمانم باز شد دوباره خنديدم و برايم جالب بود که هنوز نمرده ام و زنده هستم.
شنيده بودم کسي که فوت مي کند در لحظات آخر همه زندگي اش برايش مرور مي شود و براي من هم همين اتفاق رخ داد و کل زندگي ام مثل يک فيلم جلوي چشمانم آمدبعد از آن تا چند روز حالم خوب نبود و پزشک توصيه کرد که مدتي از استرس و فشار دور باشم و خدا را شکر در اين چند ماه اوضاع من بهتر شد.
*شب قبل اتفاق را به خاطر داريد؟ آيا فشاري به شما وارد شده بود؟
- شب قبل شب عجيبي بود. ما در اين دفتر با قطعي برق مواجه شديم و پلي بک هاي برنامه که آماده شده اما ذخيره نشده بودند با قطعي برق پريدند. من آن زمان عصباني شده بودم و از بچه ها پرسيدم که چرا بک آپ نداريم. حدود چهار صبح سمت منزل رفتم کمي دراز کشيدم و بعد دوباره به برنامه رفتم.
*براي بعضي هم اين اتفاق باورکردني نبود و مي گفتند همه ماجرا نمايش بوده است. فکر مي کنيد چرا؟
- من قضاوتي درباره اينها ندارم مگر اينکه سندي داشته باشند. اگر براي کسي بيمارستان، پزشک، اورژانس و... باورپذير نباشد من حرفي ندارم. مردم را دوست دارم و هرکسي هرچه گفته برايم محترم است.
*در اين چند ماه که روي آنتن نبوديد مشغول چه فعاليت هايي بوديد؟
- اين چند ماه بسيار خوب بود و آرامشي داشتم که فيلم هاي مورد علاقه ام را ببينم و کتاب بخوانم.
*کتاب در چه حوزه اي؟
- در حوزه کتاب به تاريخ سياسي علاقه دارم و فيلم هم آثاري در حوزه سياست خارجه، جنگ جهاني دوم و فيلم هايي درباره خاورميانه را دوست دارم. در اين چند سال کارهاي زيادي هم توليد شده که همه جذاب هستند. سريال «خانه پوشالي» را ديدم که آن هم بسيار خوب بود و کتاب هايي مثل «آخرين سفر شاه» از ويليام شوکراس را خواندم.
*مي توان گفت آن اتفاق باعث شد کمي به اين مطالعات بپردازيد.
- خوشحال شدم از اين بابت که به من زندگي را يادآوري کرد. متاسفانه همه ما دچار زندگي هستيم به جاي اينکه بتوانيم زندگي کنيم.
*و باعث شد از روزمرگي که ناچار بوديد دائم خود را به آنتن برسانيد، جدا شديد.
- دقيقا اينکه کار خاصي نداشتم و مي توانستم گوشي هاي موبايلم را خاموش کنم؛ اينها حس بسيار خوبي را به من مي داد.
* «حالا خورشيد» در ميان برنامه هاي صبحگاهي تلويزيون يک مجله تصويري به نوعي کامل بود که مخاطب مي توانست در ابعاد مختلف از آن لذت ببرد اما نسبت به توقعي که مخاطب از شما دارد سطح برنامه چندان بالا نبود. آيا همه ايده هايي که براي برنامه داشتيد به تحقق پيوست؟
- زمانيکه مذاکراتي براي بازگشت من به سازمان انجام شد پيشنهاد شبکه سه به من يک برنامه شبانگاهي بود. آن زمان غلامرضا ميرحسيني مدير شبکه و علي اصغر پورمحمدي معاون سيما بود اما خود من برنامه صبحگاهي را ترجيح مي دادم چون به نظرم مهمترين برنامه هاي تلويزيون جهان برنامه هاي صبحگاهي هستند. زمان صبحگاهي زمان نقد و تحليل و پي ريزي استراتژي هاي رسانه اي است و جنگ هاي مفرح و طنز به زمان شبانگاهي تعلق دارد.
*فکر مي کنم يک برنامه خوب صبحگاهي مي تواند يک روز مخاطبش را بسازد.
- يک برنامه صبحگاهي مي تواند روز يک کشور را بسازد و يا آن را خراب کند. ما سال هاست که در حوزه برنامه هاي صبگاهي مولف نداريم؛ برنامه صبحگاهي که اثر امضاي آن مشخص باشد مثل «مردم ايران سلام» و يا مثل سري اول «صبح بخير ايران» در اين سال ها نداشته ايم.
من دوست داشتم وقتي بعد از حدود هفت سال که به سازمان صداوسيما بازمي گردم برنامه موثري داشته باشم و الزاما آويزان زمان هاي پربيننده آنتن نباشم. در اين سال ها هم تخصص هايي را در خودم تقويت کردم تا بتوانم برنامه ام را در زماني بسازم که شايد در نظر شما خبرنگاران و حتي مديران سازمان چندان پربيننده نباشد. تمام ايده هاي مورد نظرم را هم توانستم در فصل اول «حالا خورشيد» پياده کنم. من از اين برنامه در کارنامه خود با افتخار ياد مي کنم کمااينکه برنامه هاي هيجان انگيزي چون گفتگوهاي «ديد در شب» را هم داشته ام اما به نظرم «حالا خورشيد» بيشتر از ۹۰ درصد به اهدافش رسيد. وقتي ما يک برنامه را طراحي مي کنيم به پيام مورد نظر و جامعه هدفمان خيلي فکر مي کنيم. يعني جامعه هدفمان را انتخاب و بعد سعي مي کنيم پيام خود را به او منتقل کنيم. من در «ديد در شب» با محمدجواد ظريف گفتگو داشتم و طبيعي است که اين برنامه به عنوان اولين گفتگو در اين ساختار بخصوص با وزير امور خارجه کشور فضايي بسيار متفاوت با گفتگو با هنرمندي مثل امير تاجيک در «حالا خورشيد» را داشته باشد.
*مسلما فضاي آن برنامه به لحاظ ساختاري، پرداختن به حاشيه ها و حتي محل پخش آن، تفاوت بسياري با «حالا خورشيد» دارد اما آيا نمي شد در اين برنامه هم چالش ها و رويکردهاي جديدي را در سطح گفتگوهاي تلويزيوني شاهد باشيم؟
- البته معتقد هستم گفتگوها شبيه ساير گفتگوهاي تلويزيون نبود ولي زمانيکه ما يک سقف هدف را مشخص مي کنيم ديگر به کمتر از آن راضي نمي شويم. ما هم در برنامه «ديد در شب» صد را به عنوان هدف زديم و ثابت کرديم آن استايل از گفتگو را به بهترين شکل ممکن بلد هستيم و در «حالا خورشيد» هم طراحي رسانه اي مان همين بود که روي آنتن رفت. يعني به طور مثال گفتگو با معصومه ابتکار و سردار طلايي، گفتگو با محسن هاشمي رفسنجاني يک روز بعد از فوت پدرش، گفتگو با سردار عبداللهي فرماندار قرارگاه خاتم و... در ساختار يک برنامه تلويزيونيِ خوب طراحي شده بودند.
*با توجه به اينکه خود شما در حوزه بازيگري و هنر تحصيل کرده و فعاليت داشتيد چرا اين برنامه کمتر وارد حوزه هاي تخصصي شد؟ البته نه به معناي شخص محور بودن بلکه به معناي اينکه به اتفاقات اين حوزه ها بيشتر پرداخته شود.
- سوال شما کاملا به جاست و زمانيکه من از «حالا خورشيد» تعريف مي کنم منظورم اين نيست که اين برنامه کامل بوده است. اتفاقا يکي از نقص هاي برنامه همين کمبود کار در حوزه رويدادمحوريِ پديده هاي هنري مثل سينما، موسيقي، تئاتر و... بوده است. ما با يک معضل مواجهيم و آن، اين است که تلفن هاي همراه رسانه هاي ديداري را بسيار محدود کرده است. من هر خبر و رويدادي را که بخواهم ساعت هشت و نيم صبح اعلام کنم شما شب قبل، از آن با خبر شده ايد. يک دليل اينکه ما هر شب تا ساعت هاي ۲ بامداد مشغول به کار بوديم همين بود که بتوانيم به روزترين خبرها را براي مردم انتخاب کنيم و روي آنها مانور دهيم که شايد تا حدود ۳۰ درصد در آن موفق شديم. فرمت هاي مختلفي را هم براي اين منظور انتخاب کرديم به طور مثال آيتمي با نام «سينماطور» داشتيم که نيلوفر پارسا بازيگر سينما اجرايش مي کرد و يا در حوزه موسيقي آيتم «هارموني» را داشتيم که هر يک از اينها در چند برنامه اجرا شدند و ديديم جواب نمي دهد.
*آيا «حالا خورشيد» در سري جديد تغييرات تازه اي نسبت به سري قبل دارد؟
- دقت کرديد که بسياري از افراد وقتي با اين سوال مواجه مي شوند بيان مي کنند که بله قرار است فيل جديدتري هوا رود و اتفاقات بسيار تازه اي رخ دهد اما من برعکس جواب مي دهم ما تغييرات بنياديني در برنامه نداريم. درواقع ساختار همان است و حتي چون دکور برنامه در فصل قبل در ۱۰ روز آخر تغيير کرده بود از همان دکور استفاده مي کنيم. طبيعتا تغييراتي هم داريم که شامل آيتم هاي جديد، وله، گرافيک و... مي شود، تغييراتي هم در افرادي داريم که جلوي دوربين خواهند آمد.
*قرار است چه افراد جديدي در آيتم هاي اين برنامه حضور داشته باشند؟
- ما از استعدادهاي خوب استفاده مي کنيم و قرار است فضا را براي اين استعدادها مهيا کنيم نه اينکه فقط شعار بدهيم. من در فصل قبل در حوزه نخبگان طرح «بورس ايده» را داشتم که بر آن اساس ۴۲ قرارداد بستيم يعني افرادي که ايده اي داشتند ايده هاي خود را مطرح مي کردند و ما سرمايه گذار يا حامي ايده را پيدا مي کرديم. ۴۲ نوبت تبديل ايده به خط توليد اتفاقي بود که در «حالا خورشيد» رخ داد.
خوب است که ما کارهاي خود را در ميدان تعريف کنيم نه در کلمه و اگر مي گوييم به جوانان فرصت دهيم واقعا اين اتفاق را عملي کنيم نه اينکه فقط در سخنراني ها از آن بهره بگيريم و من سعي دارم در فصل جديد اين اتفاق را پررنگ تر کنم. به طور مثال اگر جواني استعدادي دارد و سال هاست که تلاش کرده او را ببينند اما ديده نشده است، اين بار فرصت داشته باشد خود را عرضه کند و دوربين برنامه اين امکان را به او مي دهد که خود را در يک موقعيت از جمله اجرا، کارشناسي يک حوزه تخصصي، ورزش، استندآپ کمدي و... نشان دهد.
*حدود چند سال است که امکان جذب مردم از طريق دوربين شبکه هاي مختلف رسانه ملي افزايش پيدا کرده است. اين اتفاق به دليل استقبال مردم است يا حضور مردم مقابل دوربين و تمرين ها و آزمون و خطاهايشان براي برنامه سازان هم جذاب است؟
- سوال بسيار خوبي است که به اين اتفاق به عنوان يک وسيله نگاه مي کنيم يا هدف. من مي پذيرم که بسياري از برنامه هاي تلويزيوني از اين رويکرد به عنوان يک وسيله استفاده مي کنند. ما مفهومي در رسانه داريم با عنوان interaction يا تعامل که گويي تعامل مخاطب با برنامهساز بد فهميده شده است. ما قرار نيست مخاطب را بازي دهيم بلکه قرار است مردم در بازي ما حضور داشته باشند.
ما قرار نيست مخاطب را بازي دهيم بلکه قرار است مردم در بازي ما حضور داشته باشند*انواع تست هاي بازيگري، خوانندگي، اجرا، استندآپ کمدي و... مثل موج راه افتادند و کمتر خلاقيتي هم در بسياري از آنها وجود دارد.
- من به برنامه رامبد جوان خرده نمي گيرم چون ديده ام چهره هاي خوبي معرفي شده اند اما در همين حوزه نمونه هاي ناموفق زياد داشته ايم اما برنامه «خندوانه» در اين حوزه موفق بوده است.
*«خندوانه» آغاز کننده بود اما موج اين اتفاق در بسياري از برنامه ها به شکل مسابقه و غيرمسابقه راه افتاده است.
- بله بسياري از برنامه هاي تلويزيوني سه ميز گذاشته اند و سه داور هم پشت ميزها هستند که برخي از آن داورها خودشان در زندگي به جايي نرسيده اند اما مردم را قضاوت مي کنند که مي توانند در حوزه اي موفق باشند يا خير. البته من قرار نيست چنين شوهايي برگزار کنم بلکه استعدادهايي مثل پرويز نشاط را در بخش هايي از برنامه به کار مي گيرم.
*قرار نيست در تلويزيون دوباره به سمت ساخت برنامه هاي چالشي مثل «مثلث شيشه اي» يا «ديد در شب» برويد؟
- من براي «ديد در شب» يک طرح بين المللي دارم که پاييز سال قبل خواستم آن را وارد پروسه توليد کنم که نامه نگاري هايي هم با چند چهره جهاني انجام شد و تا حدودي موفقيت هايي را هم در هماهنگي ها به دست آورديم. من اين بار اگر «ديد در شب» را بسازم حتما با بيل گيتس، رجب طيّب اردوغان و کوفي عنّان مصاحبه مي کنم.
*اين پروژه چقدر براي شما جدي است چون از اين به بعد دوباره درگير «حالا خورشيد» خواهيد شد؟
- «ديد در شب» به صورت بين المللي خيلي براي من جدي است و اسپانسر آن هم حاضر و آماده است ولي فعلا ترجيح مي دهم به برنامه صبحگاهي بپردازيم.
*در تلويزيون چطور؟ و اصلا فکر مي کنيد فضاي گفتگوهاي تلويزيوني با چهره ها به ساختارهاي جديدتري نياز دارد؟
- صد درصد نياز دارد، استايل گفتگو در رسانه از ساده ترين تا سخت ترين نوع برنامه سازي را شامل مي شود و اکنون ساده ترين شکل آن در حال توليد است. من بيشتر به ادامه «حالا خورشيد» و توليد «ديد در شب» فکر کردم و به چنين برنامه هاي گفتگومحوري در تلويزيون نينديشيده ام.
*چقدر ممکن است اين گفتگوها فشار و استرس براي شما در پي داشته باشد؟
- من بيشترين فشارها را در برنامه هاي گفتگومحورم نه از جانب مديران تلويزيون بلکه از بيرون دريافت کردم. به طور مثال يک وزير، يک مدير يا حتي مخاطب اين بازخوردها و فشارها را وارد مي کرد و اصلا فکر مي کنم ما بايد ظرفيت ساخت چنين برنامه هايي را در جامعه هم گسترش دهيم.