مردمان شهرهاي مختلف کشور، بنا بر ذوق و سليقه و طبيعت منطقه اى که در آن زندگي مىکنند، شب يلدا را با رسم و رسوم خاص خود پاس مي دارند.
به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار به نقل از
کريمه نفس هاي پاييز به شماره افتاده و آخرين دقايق آذرماه را ورق مي زنيم، امشب شب آغاز زمستان است، شبي که همه گرد هم مي آيند تا به بهانه يلدا اين طولاني ترين شب سال، فارغ از پيچ و خم هاي زندگي يکديگر را به شنيدن خاطرات خوب خويش ميهمان کنند و از پندها و تجربه هاى ارزشمند پدربزرگ ها و مادربزرگ بهره ببرند.
آري، يلدا مجالي است براي فرصت شيرين با هم بودن و ديدن عزيزاني که شايد امروز چهره شان در پس مشغله هاى زندگى رنگ باخته اند، مجالي است تا آخرين شب پاييز را که درازترين و تاريکترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مانده و از در کنار هم بودن لذت ببرند.
جالب توجه است که شب يلدا در حالي در شهرهاي مختلف کشور به "شب چله" معروف است که مردمانش بنا بر ذوق و سليقه و طبيعت منطقه اى که در آن زندگي مىکنند، اين شب را با رسم و رسوم خاص خود پاس مي دارند که در ذيل به آداب و رسوم شهرهاي مختلف در طولاني ترين شب سال اشاره شده است.
"عمو چله" و "چله زري" در اصفهان
آيين برگزاري شب چله در اصفهان به دو نام "چله زري" (ماده) و"عمو چله" (نر) تقسيم ميشود، زيرا از گذشته تاکنون همه موجودات و اشياء را بر اساس جنس مذکر و مونث تقسيم ميکردند.
اصفهانيها دو شب را به عنوان شب چله برپا ميکردند و آيينهاي مخصوص به اين شب را به جا ميآوردند، آيين شب چله در شهر اصفهان خانوادگي برگزار ميشده است و خانوادههاي اصفهاني با پهن کردن سفرهيي با عنوان "سفره شب چله"، اين شب را گرامي ميداشتند.
از ديگر بخش هاي اين آيين در اصفهان قديم پهن کردن تمام البسه و رخت خوابها در هواي آزاد به ويژه در مقابل خورشيد با هدف خوش آمدگويي به "عمو چله" و "چله زري" بوده است.
"فال کلوک" شيرازي ها در شب چله
شيراز هم از جمله شهرهاي ايران است که آداب خاص و جالبي براي شب يلدا دارد، در اين شب افراد فاميل دور هم جمع مي شوند و با خوردن ميوه و آجيل هاي مخصوص که از انجير، قصيک، خرک، برنجک و … تشکيل شده است، شب را به صبح مي رسانند.
يکي از مراسم هايي که در شب يلدا و در ميان خانم ها در اين استان مرسوم مي باشد، فال کلوک است، کلوک يک کوزه بزرگ با دهانه گشاد است که در اين شب خانم ها نشانه خاصي را در کوزه مي اندازند و سپس يک دختر بچه مي آيد و نشانه اي را از داخل کوزه خارج مي کند و سپس فردي به صورت فال شعري از حافظ مي خواند، هر کس از شعري که برايش خوانده شده متوجه فالش مي شود.
"گل يا پوچ" زاهداني ها در شب چله
مردم استان زاهدان نيز براساس يک سنت ديرينه در شب يلدا در خانه بزرگ قوم گرد هم ميآيند و به قصههايي که پدربزرگها و مادر بزرگها برايشان نقل ميکنند گوش ميدهند.
برگزاري جشنها و نشستهاي خانوادگي همراه با گروهي از اعتقادات اسطورهاي، شبي خاطرهانگيز را براي خانوادههاي زاهداني به خصوص کودکان و نوجوانان فراهم ميکند.
گفتن قصه، گرفتن فال حافظ، بازيهاي دستهجمعي نظير گل يا پوچ و بيان لطيفه و خاطره را از سرگرميهاي شب يلدا در اين منطقه عنوان کرد.
"چلهبزرگه"، "چله وسطي" و "چلهکوچيکه" در استان مرکزي
اما آيين شب يلدا در استان مرکزي از ديرباز در سه شب متوالي با عناوين شب "چلهبزرگه"، "چله وسطي" و "چلهکوچيکه" برگزار ميشده و خويشان و دوستان سفرهاي از مهر را ميگشودند و از هر دري سخني ميگفتند.
يکي از آيينهاي ويژه يلدا در استان مرکزي ديدار و بزرگان و سالخوردگان فاميل بوده است، به طوري که در شبهاي چله افراد فاميل در همايشي صميمي دور کرسي چوبي جمع ميشدند و به قصههاي بزرگترها گوش ميدادند.
زنان و دختران روستايي نيز در گرگ و ميش شبهاي چله در تکاپو و هيجاني خاص ملزومات غذا و تنقلات ويژه اين شب را مهيا و براي گذران ساعات خوش در کنار فاميل لحظه شماري ميکردند .
آنان در سينيهاي قديمي مسي در فضاي دوده گرفته آشپزخانههاي قديمي، انواع ميوه و تنقلات به ويژه هندوانه، انگور، تخمه، نخودچي کشمش و خرما را مهيا ميکردند.
در اين شب استثنايي پس از صرف شام و خواندن دعاي شکر در پاي سفره، همگان در کنار هم، از شاديها و غمها، موفقيتها، اعتقادات، اميدها و بيمهاشان ميگفتند .
از سويي ديگر بزرگترها و ريش سفيدان فاميل در اين شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ، سعدي و فردوسي، خاطرات و داستانهاي کهن ايران زمين را براي اعضاي خانواده نقل ميکردند.
همچنين در شب يلدا، بزرگترها با کودکان هم بازي ميشدند، "پر يا پوچ" دزد بازي و مشاعره از جمله بازي هايي است که در شب چله در مناطق مختلف استان مرکزي با مشارکت همه اعضاي خانواده رواج داشت.
"چيلله قارپيزي" در آذربايجان شرقي و غربي
مردم آذربايجان در شب يلدا مشغول خوردن هندوانه چله مي شوند و غالبا اولين ضربه چاقو را ريش سفيد مجلس به هندوانه مي زند، او در هنگام اين کار جمله قادا بلاميزي بو گئجه کسدوخ (بلاياي خودمان را امروز بريديم) مي گويد، در تبريز پوست هاي ميوه و آشغال ها را در آب روان ريخته و اين رفتار را خوب و خوش يمن ميدانند.
اکثر مردم آذربايجان در شب يلدا "چيلله قارپيزي" (هندوانه چله) ميخورند و معتقدند با خوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثير نداشته و اصلا سرماي زمستان را حس نميکنند .
همچنين در بيشتر شهرها و روستاهاي آذربايجان شرقي رسم بر اين است که کساني که نامزد هستند، در دوران نامزدي در اين شب براي نامزدهاي خود "خوانچه" طبق ميفرستند و اقوام در هر چه بهتر بودن اين خوانچهها کمک ميکنند.
گفتني است، پيش از اين که ارتباطات به اين آساني نبود در آذربايجان از اواخر تابستان مقدار زيادي هندوانه و خربزه در تور ميگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آويزان ميکردند تا در هواي آزاد خراب نشود و يا اينکه در کاه قرار ميدادند.
اغلب مردم در اين شب برنج، مرغ و آش شير پخته و بعد از شام نيز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه) آجيل، لبو، هويچ، حلواي گردو انواع ميوه، خربزه، هندوانه و خشکبارهايي چون انگور، بادام و سنجد ميل ميکنند .
بعد از خوردن تنقلات و ميوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حکايات و داستانهايي از حماسههاي ملي اين سرزمين و ضربالمثل پرداخته و تا پاسي از شب به صحبت و گفت و گو مشغول ميشوند .
زنان معمولا تا پايان چله کوچک، خانه تکاني نميکنند و اعتقاد دارند اگر در طول اين دو چله کسي خانه تکاني کنند، چله او را نفرين ميکند و اگر چله کسي را نفرين کند به نکبت و بدبختي گرفتار ميشود .
"شب چره" در قزوين
مردم استان قزوين نيز همچون ديگر هموطنان ايراني، اين آيين کهن را با رفتن به خانه بزرگترها ميگذرانند، به عقيده بزرگترها آوردن ميوههاي مختلف خشک و تر و ميوههاي سرخ فام که به "شب چره" معروف است، همراه با خوراکيهاي ديگر شگون داشته و زمستان پر برکتي را نويد ميدهد .
دراين شب اغلب مردم قزوين با خوردن سبزي پلو با ماهيدودي و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله کشمش، گردو، تخمه، آجيل مشگلکشا و انجير خشک، شب نشيني خود را به اولين صبح زمستاني گره ميزنند .
به عقيده مادر بزرگهاي قزويني اگر در اين شب ننه سرما گريه کند باران ميبارد، اگر پنبههاي لحاف بيرون بريزد برف ميآيد و اگر گردنبند مراوريدش پاره شود تگرگ ميآيد.
يکي ديگر از آداب و رسوم "شب يلدا" در قزوين، فرستادن "خونچه چله" از سوي داماد به عنوان هديه زمستاني براي عروس است، در اين خونچه براي عروس پارچه، جواهر، کلهقند و هفت نوع ميوه مثل گلابي هندوانه، خربزه، سيب، به با تزئينات خاصي فرستاده ميشود.
"فال هندانه پوس" گيلاني ها در شب چله
مردم استان گيلان در شب يلدا از تنقلاتي مانند هندوانه، آب ايزگيل يا آب کونوس، برشته برنج و سه ميوه محلي پرتقال، گلابي محلي به نام «خوج» و ليمو استفاده ميکنند.
در گيلان هندوانه را حتماً فراهم ميکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نميکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.
همچنين مردم شهرها و روستاهاي شرق گيلان در شب يلدا هنگام بريدن هندوانه شعري را با مضمون «امشب شب چله / خانم جير (زير) پله / چاقو بزنيم / هندانه کله (سر)» ميخوانند.
در ميان برخي مردم و جوانان دم بخت اين استان مرسوم است که در شب يلدا فال هندانه پوس (پوست هندوانه) ميگيرند.
"قصههاي شيرين و فرهاد" کرمانشاهي ها در شب چله
مردم استان کرمانشاه براساس آييني کهن در اين شب بيدار ميمانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجيل خوردن با مادر جهان در زادن خورشيد همراهي و همدردي کنند.
ميوههايي نيز در اين شب خورده ميشود که به گونهاي نمادي از خورشيد است، مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سيب سرخ و يا ليموي زرد، قصههايي از عشق جاودانه شيرين و فرهاد، رستم و سهراب، حکايت حسين کرد شبستري و خواندن اشعار زيبا و دلنشين شامي کرمانشاهي در گذشته نقل مجالس شب يلدا در کرمانشاه بود .
آن روزها افراد فاميل بنا بر رسمي ديرينه به خانه بزرگترين فرد فاميل که معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند ميرفتند و با تکاندن برف هاي زمستان از لباس هايشان در گرماي آرامش بخش کرسي فرو ميرفتند، افراد فاميل بر سر يک سفره باهم شام ميخوردند و بر روي سفره مخصوص اين شب خوردنيهاي متنوعي چيده ميشد .
خوردنيهايي از قبيل آجيل، راحت الحلقوم، مشکلگشا، شيريني محلي دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شيريني معروف "نان پنجرهاي ، کاک و نان برنجي" و ميوههايي چون انار، سيب و هندوانه که نگين اين سفره بود.
يکي ديگر از آداب زيبايي که شب يلدا در استان کرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است که مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهايش را چراغ راه مشکلات خود در زندگي قرار ميدهند، همچنين دختران دم بخت با اين کار از باز شدن بخت خود در آن سال خبري ميگرفتند.
"آخشيج" تهراني ها در شب چله
يلداي تهران قديم با ميوههاي تازه فصل پاييز، ميوههاي خشک شده تابستان آجيل مخصوص، شيريني و هندوانه به صبح ميرسيد .
تهرانيان قديم درهمه اعياد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور مي کردند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع ميشدند.
از سنن يلداي تهران، صرف ميوههاي تابستاني از جمله هندوانه است که به دليل نزديکي اين مراکز کشاورزي با تهران، ميوه هندوانه در خوراکيهاي شب يلداي مردم قرار گرفته است .
آجيل شب يلدا نيز از ديگر مصروفات تهرانيها است که ترکيب آن نشاني از اعتقاد و تجربه اهالي تهران قديم به خواص گوناگون ميوههاي خشک شده است که با عنوان "آخشيج" (تضادها) کاربرد داشته است.
"فال سوزن" همداني ها در شب چله
همداني ها فالي ميگيرند با نام "فال سوزن"، همه دور تا دور اتاق مينشينند و پيرزني به طور پياپي شعر ميخواند. دختر بچهاي پس از اتمام هر شعر بر يک پارچه نبريده و آب نديده سوزن ميزند و مهمانها بنا به ترتيبي که نشستهاند شعرهاي پيرزن را فال خود ميدانند.
همچنين در مناطق ديگر همدان تنقلاتي که مناسب با آب و هواي آن منطقه است در اين شب خورده ميشود، در تويسرکان و ملاير، گردو و کشمش و مِيز نيز خورده ميشود که از معمولترين خوراکيهاي موجود در اين استان هاست.
مراسم «کف زدن» خراساني ها در شب چله
در شهرهاي خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسي در اين شب مرسوم است، يکي از آيينهاي ويژه شب يلدا در استان خراسان رضوي و خراسان جنوبي برگزاري مراسم «کف زدن» است.
در اين مراسم ريشه گياهي به نام چوبک را که در اين ديار به «بيخ» مشهور است، در آب خيسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالي به نام «تغار» ميريزند.
مردان و جوانان فاميل با دستهاي از چوبهاي نازک درخت انار به نام «دسته گز» مايع مزبور را آنقدر هم ميزنند تا به صورت کف درآيد و اين کار بايد در محيط سرد صورت گيرد تا مايع مزبور کف کند.
کف آماده شده با مخلوط کردن شيره شکر آماده خوردن شده و پس از تزيين با مغز گردو و پسته براي پذيرايي مهمانان برده ميشود، در اين ميان گروهي از جوانان قبل از شيرين کردن کفها با پرتاب آن به سوي همديگر و ماليدن کف به سر و صورت يکديگر شادي و نشاط را به جمع مهمانان ميافزايند.
"شب نشيني" اردبيلي ها در شب چله
در اردبيل رسم است که خانواده ها شب يلدا دور هم جمع مي شوند و تا پاسي از شب با هم شب نشيني مي کنند. هنداونه، انار، پرتقال، تخمه، ماهي پلو و... از جمله خوراکي هايي است که در استان اردبيل مرسوم هست.
"قارون افسانهاي" کرماني ها در شب چله
مردم کرمان تا سحر انتظار ميکشند تا از قارون افسانهاي استقبال کنند، قارون در لباس هيزمشکن براي خانوادههاي فقير تکههاي چوب ميآورد، اين چوبها به طلا تبديل ميشوند و براي آن خانواده، ثروت و برکت به همراه ميآورند.
"شال اندازون" لرستاني ها در شب چله
مردم لرستان در شب چله، با گوسفند يا بوقلموني که براي شب چله، پروار و چاق کردهاند غذا تهيه مي کنند، افراد خانوادهها به همراه بزرگان خانوادهها دور هم جمع مي شوند، به گرفتن فال و تعريف داستان و خاطره مي پردازند.
آنها براي اين شب مانند ديگر شهرهاي ايران انواع تنقلات و ميوهها، خربزه و هندوانه تهيه مي کنند.
در شب چله نيز نوجوانان و جوانان محلههاي مختلف در لرستان، به گروههاي دو يا چهار نفري تقسيم شده و به پشت بام خانهها مي روند و از مسير دودکش بخاري هاي خاموش خانههاي قديمي يا جلو پنجرهها، شال مي فرستند و با خواندن ترانههاي مخصوص اين شب تقاضاي آجيل و تنقلات مي کنند و صاحب خانه نيز مقداري از مواد خوراکي آن شب را به پرشال مي بندد و با تکان دادن شال اشاره مي کند که بالا بکشند.
"پيشواز" مازندارني ها از شب چله
دو روز مانده به شب چله، در نقاط مختلف مازندران مردم به تهيهي مقدمات اين شب مي پردازند و بعد از غروب آفتاب، آن شب را جمع شده و دور کرسي مي نشينند و سالمندان حاضر در مجلس به تعريف از سردي زمستان و دورههاي يخبندان گذشته، داستانها و افسانهها مي پردازند.
آنها بعد از صرف شام و چاي، روي کرسي، سفرهاي پهن مي کنند که در آن سفره، خوراکي هايي از قبيل: پرتقال، نخود برشته، کشمش، بادام شيرين، نارنگي، سيب، ليموترش، خربزه و هندوانه که شاه ميوه اين مجلس است، به اضافه انواع تنقلات و شيريني هاي محلي وجود دارد و افراد خانوادهها به شوخي، بذله گويي و گفت و شنود و تفال به ديوان حافظ مي پردازند.
در پايان جشن، هر نفر با چشمهاي بسته تعدادي گردو برداشته و هنگام خواب زير تشک خود گذاشته و صبح گردوها را مي شکند اگر مغز آن سفيد و خوب بود، نيتاش برآورده مي شود.
همچنين در اين شب براي دختراني که نامزد دارند، از طرف داماد «خرجي» مي فرستند، داماد در اين خوانچه، تمام چيزهايي که براي شب چله لازم است به اضافهي ماهي و مرغ، قرار مي دهد و بعد از غروب آفتاب به خانهي همسر آينده خود مي فرستد.
مردم مازندران معتقدند که اگر در اين شب ننه سرما گريه کند، هوا باراني و اگر پنبههاي توي لحاف را بريزد بيرون برف و اگر گردنبند خود را پاره کند تگرگ مي بارد.
... و در پايان جا دارد، اين نکته را فراموش نکنيم که درست است، آداب و رسوم، گويش، پوشش و... مردم در شهر هاي مختلف کشور متفاوتند، اما همه آن ها يکدل و با يکديگر برادر و برابرند.