پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 182096
فهرست يازده‌گانۀ حجت الاسلام پناهيان براي آمادگي قلبي در شب قدر
تاریخ انتشار : 1394/04/18 10:11:09
نمایش : 1406
حجت الاسلام پناهيان: اين يازده مورد شرايطي هستند که به ما کمک مي‌کنند براي حضور در شب‌هاي قدر آمادگي قلبي پيدا کنيم. هر کدام از اين شرايط را به هر مقداري نداشته باشيم، به همان مقدار از فيض شب‌هاي قدر محروم خواهيم بود. چون فيض شب‌هاي قدر را به اندازۀ صفاي قلب و سلامت قلب‌مان به ما عنايت مي‌کنند. دربارۀ هر کدام از اين شرايط، چند دقيقه فکر کنيد و قلب خودتان را به آن موضوع متوجه کنيد، تا ان‌شاءالله يک دل آماده براي حضور در شب قدر پيدا کنيد.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، حجت الاسلام پناهيان در سخنراني خود در شب قدر، با بيان اينکه مهمترين چيزي که بايد براي شب قدر آماده کنيم قلب‌مان است، به تبيين ۱۱ محور براي آمادگي قلبي در شب قدر پرداخت. در ادامه فرازهايي از اين سخنراني را مي‌خوانيد:

 

مهمترين چيزي که بايد براي شب قدر آماده کنيم، قلب‌مان است/فهرستي از شرايط قلبي مورد نياز براي ورود به شب قدر

·         ما وقتي مي‌خواهيم به سفر برويم، طبيعتاً يک‌سري مقدمات را براي آن فراهم مي‌کنيم. حالا در نظر بگيريد که مي‌خواهيد سفر بسيار باعظمت «ليله‌القدر» را شروع کنيد؛ شبي که از سي هزار شب(هزار ماه) برتر است. شبي که به اندازۀ يک عمر ارزش دارد. طبيعتاً وقتي مي‌خواهيم سفر ليله‌القدر را آغاز کنيم، بايد يک آمادگي‌هايي براي آن پيدا کنيم و يک مقدماتي را فراهم کنيم.

·         ما براي آمادگي يافتن جهت ورود به شب قدر، چه‌کاري بايد انجام دهيم؟ مهمترين بخش از وجودمان که بايد آن را براي شب قدر آماده کنيم، قلب‌مان است. يعني بايد با يک دلِ باصفا بياييم و در محضر پروردگار عالم قرار بگيريم. حالا با اين دل بايد چه‌کار کرد که آمادگي حضور در شب قدر را پيدا کند؟ در اين‌جا بر اساس روايات و مجموعه‌اي از نشانه‌هايي که وجود دارد، فهرستي از شرايط قلبي مطلوب، براي حضور در شب قدر را بيان مي‌کنيم:

 

۱- دل‌مان را از کينه و حسادت و دشمني نسبت به مؤمنين خالي کنيم

·         يکي از شرايط قلبي ورود به شب قدر اين است که دل‌مان را از کينه‌ها خالي کنيم. يعني نسبت به مؤمنين در دل‌مان کينه، حسادت و دشمني باقي نگذاريم. حتي اگر کسي به ما ظلم کرده است، از او بگذريم؛ البته منظور ما از کساني که به ما ظلم کرده‌اند، غير از جريان استکبار و ظالمان و صهيونيست‌ها و منافقان است؛ حساب اينها جداست.

·         پيامبر گرامي اسلام(ص) چند مرتبه دربارۀ کسي فرموده بود که او اهل بهشت است. يکي از اصحاب مي‌گويد: من حساس شده بودم که چرا او اهل بهشت است، لذا به او گفتم: من چند روز است که با پدرم قهر کرده‌ام و مي‌خواهم به خانۀ تو بيايم. او هم پذيرفت. به خانۀ او رفتم و سه شب در آن‌جا ماندم اما در اين مدت ديدم که او نه عبادت خاصي مثل نماز شب انجام مي‌دهد و نه رفتار فوق‌العاده‌اي دارد. بعد از چند روز به او گفتم: رسول خدا(ص) چندبار فرموده است که تو اهل بهشت هستي، خودت فکر مي‌کني براي چه اهل بهشت هستي؟ او گفت: شايد به اين دليل باشد که من کينۀ کسي را به دل نمي‌گيرم و نسبت به کسي بدخواهي نمي‌کنم؛ حَكَى أَنَسٌ قَالَ كُنَّا يَوْماً جَالِساً عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَطْلُعُ عَلَيْكُمُ الْآنَ مِنْ هَذَا الْفَجِّ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ فَطَلَعَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ... فَبَاتَ عِنْدَهُ ثَلَاثَ لَيَالٍ فَلَمْ يَرَهُ يَقُومُ مِنَ اللَّيْلِ شَيْئاً غَيْرَ أَنَّهُ إِذَا انْقَلَبَ عَلَى فِرَاشِهِ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى فَلَمْ يَقُمْ حَتَّى يَقُومَ لِصَلَاةِ الْفَجْرِ... فَقَالَ مَا هُوَ إِلَّا مَا رَأَيْتَ غَيْرَ أَنِّي لَا أَجِدُ عَلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي نَفْسِي غِشّاً وَ لَا حَسَداً عَلَى خَيْرٍ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِيَّاهُ. قَالَ عَبْدُ اللَّهِ هِيَ الَّتِي بَلَغَتْ بِكَ وَ هِيَ الَّتِي لَا نُطِيق»(تنبيه الخواطر/۱/۱۲۶)

·         روايات ديگري از پيامبر اکرم(ص) نيز هست که يکي از علائم عاقبت به‌خيري(علائم اهل بهشت)، دلسوزي و خيرخواهي براي مسلمان‌ها و مؤمنين است. (مَنْ يَضْمَنْ لِي خَمْساً أَضْمَنْ لَهُ الْجَنَّةَ قِيلَ وَ مَا هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ النَّصِيحَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النَّصِيحَةُ لِرَسُولِهِ وَ النَّصِيحَةُ لِكِتَابِ اللَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِدِينِ اللَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ؛ خصال/‏۱/۲۹۴)  دلِ پاک داشتن نسبت به ديگران، خيلي مهم است. همۀ کساني که ممکن است ما از آنها بدمان بيايد، حتي کساني که به ما ظلم کرده‌اند(و شايد لازم باشد که تنبيه شوند) بالاخره بندگان خدا هستند و خداوند دوست ندارد ما نسبت به بندگانش کينه و خصومت داشته باشيم. به‌جاي کينه‌ورزي نسبت به کساني که به تو آزار رسانده‌اند(البته غير از ظالمان و مستکبرانِ عالم) مي‌تواني از خدا بخواهي که شرّ او را از سر تو دفع کند که آزارش به تو نرسد.

·         رسول خدا(ص) فرموده‌اند: از لغزشهاى خطاكاران درگذريد تا بدين سبب خداوند شما را از مقدّرات ناگوار حفظ کند(تَجاوَزوا عَن عَثَراتِ الخاطِئينَ يَقيكُمُ اللّه ُ بِذلكَ سُوءَ الأقدارِ؛ ورام/۲/۱۲۰) و در روايت ديگري فرموده‌اند: از گناهان مردم در گذريد، تا خداوند بدين سبب عذاب دوزخ را از شما دور گرداند (تَجاوَزوا عَن ذُنوبِ النّاسِ يَدفَعِ اللّه ُ عَنكُم بِذلكَ عَذابَ النّارِ؛ همان منبع)

 

۲- با رضايت و دلِ شاد درِ خانۀ خدا برويم، نه با شکايت/ «شکر» يکي از شرايط و آداب دعاست

·         يکي ديگر از شرايط لازم براي اينکه انسان در شب قدر، يک دل باصفا به محضر پروردگارش بياورد، اين است که دل انسان توأم با رضايت باشد نه توأم با شکايت؛ يعني از خدا ناراضي نباشيم. حتي اگر از زندگي خودمان هم ناراضي هستيم، لااقل از خدا راضي باشيم. بگوييم: «خدايا! من از تو راضي هستم. حتماً در اين مشکلات و گرفتاري‌هايي که به من داده‌اي، يک مصلحت‌هايي را براي من درنظر گرفته‌اي...» به تعبيري، دلِ شاد درِ خانۀ خداوند ببريم. اين خيلي براي خداوند متعال اهميت دارد.

·         امام حسن(ع) مي‌فرمايد: «من ضمانت مي‌کنم اگر در قلب کسي جز رضاي الهي نباشد، هر دعايي کند مستجاب شود؛ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَهُ؛ کافي/۲/۶۲) يعني رضايت دادن به رضاي الهي، انسان را مستجاب‌الدعوه مي‌کند. در شب قدر به امام رضا(ع) توسل پيدا کنيد که امام رضا(ع) شما را کمک کند و شما را به «مقام رضا» برساند و با رضايت درِ خانۀ پروردگار عالم برويد، نه با شکايت. البته اشکالي ندارد که توأم با رضايت، از خداوند درخواست‌هايي هم داشته باشيم که اوضاع‌مان تغيير کند ولي نبايد از موضوع «رضايت» غافل شويم.

·         طبيعتاً يکي از ابعاد و آثار رضايت از پروردگار، «شکر» خواهد بود. انسانِ راضي از نعمات الهي طبيعتاً شاکر مي‌شود و تازه مي‌تواند نعمات و الطاف خداوند نسبت به خودش را ببيند. شکر يکي از شرايط و آداب دعاست. کسي که مي‌خواهد از خدا چيزي بخواهد، اول بايد از خدا شاکر باشد.

 

۳- بلند همت باشيم و کم نخواهيم/ همت بلند از علائم صفاي باطن است

·         تا اين‌جا دو شرط يا دو مرتبه براي يک دلِ باصفا بيان شد: ۱-دلِ بي‌کينه ۲-دلِ راضي و شاکر. اما غير از دو مرتبۀ فوق، دلِ باصفا دلي است که بلند همت باشد و کم نخواهد. اگر کسي کم بخواهد، اين علامت قساوت قلب اوست. اگر کسي دون‌همت باشد، اين خودش علامت نوراني نبودن و باصفا نبودن دل است. همت بلند از علائم صفاي باطن است. مثلاً اگر مي‌خواهي دعا کني که «خدايا! مرا از سربازان حضرت ولي‌عصر(ع) قرار بده» به‌جاي آن بگو: «خدايا! مرا از فرماندهان حضرت قرار بده» يا اگر مي‌خواهي براي نجات همۀ فقراي عالم از فقر و تنگدستي دعا کني، براي خودِ ظهور دعا کن که بالاتر از آن است. اصلاً ظهور و نجات مسلمانان عالم، مسألۀ تو باشد. بلکه از خدا بخواه که خودت بتواني در اين عرصه‌ها نقش‌آفريني کني.

·         «همت بلند» و «بلند نظري» علامت صفاي باطن است. حضرت امام(ره) آن‌قدر تهذيب نفس کرده بود و آن‌قدر به صفاي باطن رسيده بود که مي‌توانست در بيانيه‌هاي خودش اين‌چنين بنويسد: «اى مسلمانان در همۀ بلاد و اقطار عالم بپاخيزيد»(صحيفۀ امام/۱۹/۳۴۴) يعني خواسته‌ها و شعارهاي انقلابي حضرت امام(ره) به هيچ‌وجه حتي به منطقۀ جهان اسلام محدود نمي‌شد؛ چه رسد به اينکه به کشور خودمان محدود شود. مثلاً مي‌فرمود: «اى مستضعفان جهان و اى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد»(صحيفۀ امام/۲۱/۴۴۸؛ وصيتنامه) و «اسلام ابرقدرتها را به خاك مذلت مى‏نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد»(صحيفۀ امام/۲۰/۳۲۵) اين عبارت‌ها از هر کسي صادر نمي‌شود؛ معمولاً همت آدم‌ها اين‌قدر بالا نيست.

 

·         کسي که فقط به فکر خودش باشد، صفاي باطن ندارد. انسان ساده‌لوحي که صرفاً براي نجات خودش از مشکلات، دعا مي‌کند، صفاي باطن ندارد؛ درحالي‌که مي‌بيند نجات خودش از مشکلات، به نجات همۀ عالم از مشکلات، گره خورده است. کمااينکه امام زمان(ع) مي‌فرمايد: «براي فرج، خيلي دعا کنيد که فرج شما هم در همان است؛ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ»(کمال‌الدين/۲/۴۸۵)

 

·         وقتي همت خود را بالا بگيري، براي همه طلب مغفرت خواهي کرد. براي همۀ بيماران طلب شفا خواهي کرد و براي خودت هم مراتب بالايي را تقاضا خواهي کرد. کمااينکه در دعاي کميل مي‌خوانيم: «مرا جزء بهترين بندگان خودت قرار بده؛ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَكَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْك‏»(مصباح‌المتهجد/۲/۸۵۰) در شب قدر بنشينيد زار زار گريه کنيد براي اينکه «خدايا! چرا من جزء بهترين بندگان تو نيستم؟» اين را تفريحي نگوييد؛ برايش غصه بخوريد. اين يعني صفاي باطن. اين هم يکي از علائم يا شرايطي است که در قلب آماده براي شب‌هاي قدر لازم است.

 

۴- براي خودمان هيچ خوبي‌اي قائل نباشيم/با دست خالي درِ خانۀ خدا برويم

·         يکي ديگر از شرايط يا ويژگي‌هايي که براي کسب آمادگي روحي در شب‌هاي قدر لازم است، اين است که براي خودت هيچ خوبي‌اي قائل نباشي. مثل کساني در شب قدر حضور پيدا کن که در پروندۀ خودشان هيچ خوبي‌اي نداشته‌اند و فقط بدي و گناه داشته‌اند. فکر کن که اگر هميشه گنهکار بودي و هيچ ثوابي نداشتي، در شب قدر چگونه درِ خانۀ خدا مي‌رفتي؟ چقدر با انکسار و تضرع و با دست خالي درِ خانۀ خدا مي‌رفتي؟ الان هم همان‌طوري درِ خانۀ خدا برو.

·         امام سجاد(ع) در مناجات خود، دست‌هايش را به سوي خدا دراز مي‌کرد و صدا مي‌زد: «خدايا! با دست‌هايي پر از گناه درِ خانۀ تو آمده‌ام؛ وَ رَفَعَ بَاطِنَ كَفَّيْهِ إِلَي السَّمَاءِ وَ جَعَلَ يَقُولُ: سَيِّدِي سَيِّدِي هَذِهِ يَدَايَ قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَيْكَ بِالذُّنُوبِ مَمْلُوءَة»(امالي صدوق/۲۱۹) ببينيد امام سجاد(ع) چگونه دعا مي‌خواند و خودش را در چه موقعيتي مي‌ديد؟ وقتي امام ما اين‌گونه درِ خانۀ خدا مي‌رود، تکليف ما معلوم است.

·         علامت صفاي باطن اين است که در گذشتۀ خودت هيچ خوبي‌اي نبيني. البته خيلي سخت است که انسان براي خودش هيچ خوبي‌اي نبيند. ولي اگر يک‌مقدار تأمل کنيم، ان‌شاءالله به اين موضوع مي‌رسيم که در گذشتۀ خودمان هيچ خوبي‌اي نبينيم و به جايش، بدي‌ها و گناهان خودمان را ببينيم.

·         نگوييد: «ما که عرق نخورده‌ايم، چاقو نکشيده‌ايم، بي‌نمازي نکرده‌ايم، و خيلي از گناهان را انجام نداده‌ايم!» منظور ما هم اين نيست که اين گناهاني که مرتکب نشده‌ايد را به خودتان نسبت دهيد. ولي ما کارهايي انجام داده‌ايم که خدا از ما (در حدّ و اندازۀ خودمان) انتظار نداشته است. چه‌ بسا خدا از آن آدم چاقوکش، انتظار داشته که چاقو بکشد(به خاطر شرايط و فضاي تربيتي‌اي که در آن قرار داشته است) و چه ‌بسا اگر ما يک ترک مستحب يا انجام مکروه داشته باشيم، به اندازۀ چاقوکشي آن فرد، در نزد خداوند، غيرقابل قبول و بد باشد.

·         مهم اين است که در محضر خداوند و نسبت به مقام ربوبي و نسبت به قدرشناسي پروردگار عالم، خودمان را صفر ببينيم چون ما قطعاً قدر خدا را آن‌چنان که شايسته است ندانسته‌ايم: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه»(زمر/۶۷) اين روحيۀ انکسار خيلي مهم است. پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اي اباذر، به کوچک بودن گناه خودت نگاه نکن، بلکه ببين گناه چه کسي را انجام داده‌اي(چه کسي را نافرماني کرده‌اي)؛ يَا أَبَا ذَرٍّ، لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِيئَةِ وَ لَكِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَيْتَ‏»(امالي طوسي/۵۲۸) يعني گناه خودت را با عظمت خداوند مقايسه کن؛ در اين صورت کمترين جنايت خودت را بزرگترين جنايت خواهي ديد. الگوي طبيعي چنين حالتي اولياء خداوند هستند و اين حالتِ انکسار و تضرّع را در مناجات‌هاي امام سجاد(ع) و ساير ائمۀ هدي(ع) مي‌توان ديد.

 

۵- براي آيندۀ خودمان به چيزي جز خدا تکيه نکنيم/ اتکاء به غير خدا، قساوت قلب است

·         علامت ديگر صفاي دل، اين است که براي آيندۀ خودت به چيزي جز خدا تکيه نکني و اصلاً براي خودت، آينده نبيني. مثلاً فرض کني که برگۀ بيماري سرطان را به دست تو داده‌اند و گفته‌اند که ديگر کار تو تمام است و رفتني هستي. يعني اصلاً براي خودت آينده‌اي نبيني و فقط به خدا اتکاء کني. نمي‌شود که هم به خدا اتکاء کني و هم به دارايي‌هاي خودت اتکاء کني و مثلاً بگويي: «خدايا! هم به تو اتکاء مي‌کنم و هم به جواني خودم اتکاء مي‌کنم. و هم به سلامتي خودم اتکاء مي‌کنم...» همين اتکاء به غير خدا، قساوت قلب است. طهارت قلب به اين است که انسان به غير خدا اتکاء نداشته باشد و در نتيجه براي خودش آينده‌اي نمي‌بيند و آيندۀ خودش را کاملاً در دست خدا مي‌بيند.

·         در روايات بر ارزش توکل، خيلي تأکيد شده است(لَا تَجْعَلَنَّ لِنَفْسِكَ تَوَكُّلًا إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ لَا يَكُنْ لَكَ رَجَاءٌ إِلَّا اللَّه‏؛ غررالحکم/۳۸۵۹) و در برخي از روايات، توکل را عالي‌ترين عمل(التَّوَكُّلُ أَفْضَلُ عَمَلٍ؛ غررالحکم/۳۸۵۷) و بهترين چيزي که انسان مي‌تواند به آن تکيه کند، معرفي کرده‌اند(التَّوَكُّلُ خَيْرُ عِمَادٍ؛ غررالحکم/۳۸۵۵)‏ البته توکل مراتبي دارد که ما هر مرتبه‌اي از آن را بتوانيم، خوب است به‌دست آوريم. اگر در نظر بگيريم که ما آينده نداريم و همه‌اش در دست خداست، آن‌وقت قلب ما باصفا مي‌شود.

 

۶- محبت به اولياء خدا /چرا خدا در شب قدر، ما را متوجه اميرالمؤمنين(ع) کرده؟/چرا بر زيارت امام حسين(ع) در شب قدر تأکيد شده؟

·         علاوه بر شرايط فوق، دو بال ديگر هم در شب‌هاي قدر لازم داريم که اينها هم نيز از علائم صفاي باطن انسان است؛ يکي محبت به اولياء خدا و ديگر برائت از دشمنان خدا. اگر زيارت امام حسين(ع) در شب قدر، اين‌قدر تأکيد شده، معنايش اين است که دلِ خودتان را در پيچ و تاب حرم امام حسين(ع)-و اساساً حرم اهل‌بيت(ع)- قرار دهيد. نمونۀ ديگرش هم اين است که خداوند در شب‌هاي قدر-به واسطۀ شهادت اميرالمؤمنين(ع)- دل‌هاي ما را متوجه اميرالمؤمنين(ع) کرده و قلب ما را نسبت به ايشان مهربان و پُرمحبت مي‌کند و اين از الطاف الهي است.

·         وقتي پشت سر يک مصيبتي، نعمتي پنهان باشد، مي‌گويند از الطاف خفيه الهي است. لذا مي‌توان گفت: «اينکه مصيبت اميرالمؤمنين(ع) در شب قدر واقع شده است، از الطاف خفيه الهي است چون باعث مي‌شود محبت ما را نسبت به اميرالمؤمنين(ع) به غَلَيان بياورد.»

·         نه تنها در شب قدر، بايد به ياد اميرالمؤمنين(ع) باشيم بلکه سعي کنيم محبت اميرالمؤمنين(ع) را تا آخر ماه مبارک رمضان، از ياد نبريم. ببينيم آيا مي‌توانيم ده شب براي اميرالمؤمنين(ع) عزاداري کنيم؟ آيا مي‌توانيم ده شب در محبت مولا، اشک بريزيم؟ البته کار دشواري است و اجراي آن ظرفيت مي‌خواهد. ما طبيعتاً با ذکر اباعبدالله الحسين(ع) راحت‌تر هستيم. گويا مصيبت‌هاي کربلا براي همين سهولت، طراحي شده‌اند و دست دل ما را مي‌گيرند.

·         در شب قدر بايد دل خودت را در معرض نور اهل‌بيت(ع) قرار دهي. تو که امام حسين(ع) را دوست داري، در شب قدر مدام براي خودت روضه بخوان  تا دلت براي مصائب امام حسين(ع) آتش بگيرد. اين از مقدمات سعادت انسان است.

·         دلِ باصفا، دلي است که اولياء خدا را دوست دارد و عاشق آنهاست. در عبادت‌هاي شب‌هاي قدر، يکي از چيزهايي که به ما سفارش شده است قرآن سر گرفتن و قسم دادن به چهارده معصوم(ع) و قرآن است و اين مسأله، خيلي راز دارد. يعني ما آويزان به ثقلين هستيم؛ ثقل اکبر و ثقل اصغر. حالا اگر دل تو آن‌چنان که بايد و شايد نسبت به اولياء خدا صاف نباشد، يعني وضعش خراب است و عبادت تو را نمي‌پذيرند. حتي اگر هزار سال هم عبادت کنيم ولي مهر اولياء خدا در دل‌مان نباشد، از ما نمي‌پذيرند.(امام سجاد(ع): لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ ع فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً؛ من‌لايحضره‌الفقيه/۲/۲۴۵)

 

۷- برائت از دشمنان خدا/ نفرت از دشمنان خدا را به دل‌مان بياوريم

·         يکي ديگر از شرايط يک دلِ سالم براي شب‌هاي قدر، برائت از دشمنان خداست. بايد نفرت از دشمنان خدا را به دل‌مان بياوريم. البته اين کار ساده‌اي نيست، ولي روضه‌ها به ما کمک مي‌کنند که نفرت دشمنان خدا به دل ما بيايد. بنده نظرم اين است که در شب قدر، لازم است يک روضۀ حضرت زهرا(س) براي خودمان بخوانيم، يا روضۀ حضرت رقيه(س) بخوانيم تا نفرت نسبت به دشمنان قسي‌القلب ايشان را به دل‌مان بياوريم.

·         برائت در هر دلي نمي‌آيد، اين دل‌هاي باصفا هستند که برائت در دل‌شان مي‌نشيند. بعضي‌ها اَداي صلح و نوع‌دوستي را درمي‌آورند و مي‌گويند: «لعن نکنيد، دشمنان خدا هرچقدر هم بد بوده‌اند، رهايشان کنيد. مهربان باشيد!» اتفاقاً همين کساني که دم از مهرباني و نوع‌دوستي مي‌زنند، خودشان قسي‌القلب هستند. اينها اصلاً نمي‌دانند «عدوّ الله» يعني چه؟ وقتي خدا «لطيف» است، مگر دشمن خدا هم مي‌تواند لطيف باشد؟!

·         امروز علائم (و امدادهاي الهي) از در و ديوار دارد براي ما مي‌ريزد و به ما کمک مي‌کند که نفرت از دشمنان خدا را به دل خودمان وارد کنيم. ديگر خداوند چگونه مي‌خواهد ما را هدايت کند و رشد دهد؟! مثلاً امروز شما داريد مي‌بينيد که چه ظلم‌هايي نسبت به مردم غزّه مي‌شود، يا مي‌بينيد که اين داعشي‌ها و تکفيري‌ها چه جنايت‌هايي انجام مي‌دهند. اگر به اين ظلم‌ها و جنايت‌ها نگاه کنيد، طبيعتاً نسبت به ظالمان نفرت پيدا مي‌کنيد و اين لطف خداوند نسبت به ماست که مي‌خواهد ما را بالا بکِشد و اوج دهد و به ما صفاي باطن بدهد. همين‌که نسبت به دشمنان وليّ خدا و دشمنان خدا، غضب پيدا مي‌کنيم، اين عامل صفاي باطن ماست و موجب مي‌شود بيشترين بهره‌ها را از شب‌هاي قدر ببريم.

 

۸- کرنش در مقابل عظمت پروردگار

·         علامت يا شرط ديگري که مي‌تواند موجب صفاي قلب ما شود، تعظيم بارگاه ربوبي است. ما نبايد فقط خدا را دوست داشته باشيم، نبايد فقط از خدا گدايي کنيم، نبايد فقط از خدا طلبِ ترحّم کنيم، بلکه «الله اکبر» گفتن، تعظيم پروردگار و تسبيح خداوند هم لازم است. دعاي جوشن کبير، از اين جهت خيلي عالي است.

·         کرنش کردن در مقابل عظمت پروردگار عالم، علامت صفاي باطن است. کسي که شب قدر فقط براي گدايي از خدا بيايد و به عظمت پروردگار بي‌توجه باشد، گويا يک طرفِ قلبش را قساوت گرفته است. در شب قدر، براي تواضع و تکريم پروردگار عالم بياييم و نمازِ مؤدبانه بخوانيم. آداب شب قدر را به‌جا بياوريم. سجده‌ها و رکوع‌هاي قشنگ انجام دهيم. اذکاري که در دعاي جوشن‌کبير مي‌گوييم، با توجه بخوانيم. از عظمت پروردگار ياد کنيم.

·         بعضي‌ها با خداوند متعال، خيلي خودِماني مي‌شوند! البته اين خوب است، اما به اين شرط که اين خودِماني شدن با پروردگار، ضمن احترام به مقام ربوبي و ذيل تکبير و تهليل و تسبيح باشد. چرا در صدر نماز «الله اکبر» مي‌گوييم؟ چرا تا پايان نماز، هر حرکتي انجام مي‌دهيم «الله اکبر» مي‌گوييم؟ براي اينکه به مقام ربوبي احترام بگذاريم و جايگاه خودمان را در مقابل پروردگار فراموش نکنيم.

 

۹- اميد و حسن ظنّ به خدا

·         يکي ديگر از شرايط براي صفاي باطن در شب‌هاي قدر، اميد است. اميد ما به خداوند، خيلي بايد بالا باشد. در اينجا اميد را حتي مقابل «خوف» هم در نظر نمي‌گيريم بلکه اميد را به معناي «حسن ظنّ» نسبت به پروردگار در نظر مي‌گيريم. اين اميد و حسن ظنّ نسبت به خدا، علامت صفاي باطن انسان است.

·         در شب قدر اولاً نسبت به آنچه که خداوند تا کنون با ما روا داشته است، بايد اعلام رضايت و شکر کنيم(بند دوم که قبلاً بيان شد) ثانياً نسبت به آنچه مِن‌بعد مي‌خواهد نسبت به ما روا دارد، بايد حسن ظنّ داشته باشيم. بايد وجودمان سرشار از حسن ظنّ باشد. پيش خودمان بگوييم: «امشب خدا مي‌خواهد آخرِ لطف خود را نسبت به من داشته باشد، من يقين دارم که خدا به من فوق‌العاده مهربان است». (امام محمد باقر(ع) مي‌فرمايد: هيچ بنده مؤمنى حسن ظنّ به خدا ندارد مگر اينكه خدا به اندازه گمانش با او رفتار مي‌كند، چون خدا کريم است و تمام خيرات در دست اوست و شرم دارد از اينكه بنده مؤمنش گمان خوبى به او ببرد سپس مخالف گمان و اميدش عمل كند، به خدا حسن ظنّ داشته باشيد و مشتاق او باشيد؛ لَا يَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ بِيَدِهِ الْخَيْرَاتُ يَسْتَحْيِي أَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَيْه‏؛ کافي/۲/۷۲)

·         از خدا بخواهيم که حُسن‌ظنّ ما را نسبت به خودش بالا ببرد. شما وقتي به حجّ مي‌رويد-که يکي از جايزه‌هاي ماه رمضان، حجّ است- آن‌جا در سعي بين صفا و مروه، يک دعايي دارد که از خدا طلب مي‌کنيد که «خدايا! حسن ظنّ مرا به خودت افزايش بده!» (عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: كُنْتُ وَرَاءَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع عَلَى الصَّفَا أَوْ عَلَى الْمَرْوَةِ وَ هُوَ لَا يَزِيدُ عَلَى حَرْفَيْنِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ فِي كُلِّ حَالٍ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيْك؛ كافي/۴/۴۳۳)

 

۱۰- خوف و شوق نسبت به عذاب و ثواب الهي

·         در کنار حسن ظنّ نسبت به پروردگار عالم، خوف و شوق نسبت به عذاب و ثواب الهي نيز عامل مهمي براي رقّت قلب و صفاي دل انسان است.

·         جهنم در واقع به عنوان قلّۀ عذاب الهي است. شما هرچقدر جهنم را جدّي بگيريد، از آن فاصله خواهيد گرفت و از عذاب الهي دورتر خواهيد شد. اگر در شب قدر بتوانيد از جهنم فاصله بگيريد، از ساير عذاب‌ها نيز دور خواهيد شد، مثلاً شما را از فشار قبر هم جدا خواهند کرد. يا اينکه شما را از هول و هراس‌هاي جان دادن هم جدا مي‌کنند.

·         جالب اين‌جاست که فرداي شب قدر، شما وقتي مي‌خواهيد مناجات کنيد، باز هم بايد از خدا بخواهيد که «خدايا! ما را از عذاب جهنم نجات بده!» با اينکه ديشب که شب قدر بود، اين را از خدا خواسته بوديد (خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب‏؛ فرازي از دعاي جوشن کبير که ۱۰۰ بار تکرار مي‌شود) و با اينکه قرار است به خداوند حسن ظنّ داشته باشيم و مطمئن باشيم که خدا ما را بخشيده است، ولي باز هم بايد از عذاب جهنم، بيشتر از قبل فاصله بگيريم. چون هرچه از اين نقطه فاصله بگيريم، به آن نقطۀ معهود نزديکتر مي‌شويم. خداوند مي‌فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه براى بنده‌ام دو ترس و دو امنيت را يکجا فراهم نمي‌آورم: اگر در دنيا خود را از من ايمن بداند در روز رستاخيز او را هراسان كنم و اگر در دنيا از من بترسد، در روز قيامت او را ايمن گردانم. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أَجْمَعُ عَلَى عَبْدِي خَوْفَيْنِ وَ لَا أَجْمَعُ لَهُ أَمْنَيْنِ فَإِذَا أَمِنَنِي فِي الدُّنْيَا أَخَفْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِذَا خَافَنِي فِي الدُّنْيَا آمَنْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَة؛ خصال صدوق/۱/۷۹)

·         خوف يکي از علامت‌هاي صفاي دل است و يکي از شرايطي است که دل انسان را مهيا مي‌کند. شوق به ثواب هم همين‌‌طور است. مثلاً شما بايد به بهشت و رضوان الهي، شائق باشيد نه اينکه بگوييد: «خدايا! من به بهشت کاري ندارم، فقط مرا عذاب نکن!» شوق به بهشت و رضوان الهي، چشم دل انسان را باز مي‌کند.

 

۱۱- مراقبت از ورود عُجب و غرور به دل/ از اينکه نمي‌توانيم قدر اين شب را بدانيم، اظهار عجز کنيم

·         نکتۀ ديگر اينکه، مراقب باشيد همين آمادگي پيدا کردن براي ورود به شب قدر، موجب نشود که يک غروري به دل شما راه پيدا کند که مثلاً پيش خود بگوييد: «چه خوب است که من با اين آمادگي وارد شب قدر مي‌شوم!»؛ مراقب عُجب باشيد.

·         بعضي‌ها که قصد دارند به زيارت کربلا و نجف اشرف بروند، از بنده مي‌پرسند: «چگونه خودمان را به لحاظ قلبي، آمادۀ اين زيارت کنيم؟» بنده گاهي از اوقات به‌جاي اينکه توصيه‌هايي دربارۀ آمادگي براي حضور در حرم اهل‌بيت(ع) به آنها داشته باشم، يک جواب ديگري مي‌دهم و مي‌گويم: «اصلاً آماده نباش! بدون آمادگي برو! چون اگر بدون آمادگي بروي، انگار افتاده‌حال‌تر خواهي رفت. بگو: خدايا! من نتوانستم آماده بشوم... داشتن اين حال(انکسار و افتاده‌حالي) بهتر از آن آمادگي است که همراه با نوعي عجب و اميدواري به آمادگي خود است»

·         گاهي اوقات انسان‌ها وقتي براي کاري آماده مي‌شوند، همين آمادگي‌شان، کار را خراب مي‌کند. چون يک نوع عُجب و غرور پيدا مي‌کنند. البته در ميان عناصري که براي آمادگي جهت ورود به شب قدر بيان شد، عناصري هم وجود دارد که جلوي عُجب را مي‌گيرد. مثلاً اينکه گفتيم: «مثل کساني در شب قدر حضور پيدا کنيد که در پروندۀ خودشان هيچ خوبي‌اي نداشته‌اند و فقط بدي و گناه داشته‌اند»(بند چهارم) ولي به هر حال، از اين جهت که ما ناتوان هستيم از اينکه قدر اين شب را بدانيم، بايد يک اظهار عجزي درِ خانۀ خداوند داشته باشيم، تا چشم دل‌مان به يک فضاهايي باز شود که واقعاً زندگي ديگري را براي ما رقم مي‌زند و امکان سِير کردن در فضاهاي ديگري براي‌مان فراهم شود که در آن فضاها مي‌شود بهتر تنفس کرد.

 

هريک از شرايط فوق را به هر مقدار نداشته باشيم، همان‌مقدار از فيض شب قدر محروم خواهيم بود

·         اين يازده موردي که مرور کرديم، شرايطي هستند که به ما کمک مي‌کنند براي حضور در شب‌هاي قدر آمادگي قلبي پيدا کنيم. هر کدام از اين شرايط را به هر مقداري نداشته باشيم، به همان مقدار از فيض شب‌هاي قدر محروم خواهيم بود. چون فيض شب‌هاي قدر را به اندازۀ صفاي قلب و سلامت قلب‌مان به ما عنايت مي‌کنند.

·         مي‌توانيد براي توجه بيشتر به اين موضوعات، آنها را براي خودتان فهرست کنيد و اين فهرست را جلوي خودتان قرار دهيد؛ يکي يکي مرور کنيد و براي خودتان علامت بزنيد که کدام‌يک از اين شرايط را داريد و کدام‌يک را نداريد يا کم داريد؟ (شبيه چِک‌ليستي که براي سفر تهيه مي‌کنيد و در آن وسايل مورد نياز خود را فهرست مي‌کنيد) حتي در شب قدر مي‌توانيد به اين فهرست نگاه کنيد و در مناجات‌هاي خودتان تا صبح، اينها را به عنوان خواسته‌هاي خودتان درِ خانۀ خداوند مطرح کنيد.

·         دربارۀ هر کدام از اين شرايط، چند دقيقه فکر کنيد و قلب خودتان را به آن موضوع متوجه کنيد، تا ان‌شاءالله يک دل آماده براي حضور در شب قدر پيدا کنيد. هرچقدر از اين شرايط را که نتوانستيد مهيا کنيد، درِ خانۀ خدا اظهار عجز کنيد و بگوييد: «خدايا! بيش از اين نتوانستم براي شب قدر آمادگي پيدا کنم، بقيه‌اش را خودت درست کن...»  

منبع:رجانيوز

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html