پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 150312
تأملي بر پيام رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي:
پيامي‌براي‌شکستن«محور تروريسم»
تاریخ انتشار : 1393/11/06 07:57:06
نمایش : 2217
اگر در گذشته بسياري از پيام‌ها و سخنان رهبر انقلاب در رسانه‌هاي مکتوب و راديو و تلويزيون‌هاي غربي سانسور و يا تحريف مي‌شد، امروز امکان دسترسي به اصل متن آن پيام‌ها براي عموم شهروندان غربي فراهم است. به‌واسطه‌ي قدرت و نفوذ همين شبکه‌هاي اجتماعي است که امروز مي‌بينيم حتي رسانه‌هاي قديمي نيز براي عقب نيفتادن از قافله، ناگزير از بازتاب دادن نامه‌ي اخير شده‌اند.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار به نقل از پايگاه اطلاع رساني مقام معظم رهبري، پيام رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي، واکنش‌هاي متعددي را در رسانه‌ها و محافل آکادميک به دنبال داشت. به‌عنوان نمونه پايگاه خبري فارين پاليسي (Foreign policy) در گزارشي اين پيام را «غيرمنتظره» دانست و نوشت: «[آيت‌الله] خامنه‌اي در نامه‌اي بسيار غيرمعمول از جوانان اروپا و امريکاي شمالي خواسته براي شناخت اسلام قبل از محکوم کردن آن تلاش کنند.» شايد بتوان گفت يکي از مهم‌ترين وجوه اين پيام، دعوت عمومي و به‌طور خاص جوانان براي «تفکر» و «گفت‌وگو» پيرامون وضع کنوني جهان و شناخت درست از دين اسلام است. دکتر شهاب اسفندياري، عضو هيأت‌ علمي دانشگاه هنر در يادداشت زير، ابعاد بيشتري از اين پيام را مورد بررسي قرار داده است.‬‌
 
* تصويرسازي‌هاي دروغين از مسلمانان
در روز هفتم ژوئيه ۲۰۰۵، چهار سال پس از واقعه‌ي ۱۱ سپتامبر، چهار انفجار انتحاري در چند نقطه از شهر لندن انجام شد که به کشته شدن ۵۲­ نفر و زخمي شدن بيش از هفت‌صد نفر انجاميد. پليس انگلستان طراح و عامل اصلي اين بمب‌گذاري را فردي به نام «محمد صديق‌خان» اعلام کرد؛ جواني اهل شهر ليدز که والدين او چند دهه قبل به انگلستان مهاجرت کرده بودند. وقتي شبکه‌ي الجزيره تصوير فيلم ويدئويي او را در حال بيان انگيزه‌هايش از انجام اين عمليات پخش کرد، بيش از محتواي سخنان تند او عليه دولت‌هاي غربي، لهجه‌اش براي مردم انگلستان شگفت‌انگيز و تکان‌دهنده بود. او با لهجه‌ي غليظ يورکشايري صحبت مي‌کرد و اگر تصوير او نبود، اين صدا با صداي يک جوان انگليسي هيچ تفاوتي نداشت. اين «تروريست» با الگوي هميشگي تصوير «تروريست‌هاي عرب/مسلمان» در روايت‌هاي کلامي و تصويري غربي که از «خارج» براي انجام عمليات به خاک اين کشورها مي‌آمد، تفاوت داشت. او بيگانه‌اي از بيرون نبود، بلکه يکي از درون بود. «ديگري» نبود، از «خود» بود. پليس انگلستان با اشاره به سفر او به پاکستان و افغانستان و حضورش در پايگاه‌هاي القاعده، واژه‌ي جديدي براي توضيح اين پديده به کار برد: «فرايند راديکال شدن» (Radicalization).

از اين پس، بيان هر سخني که ممکن است منجر به تحريک افرادي براي انجام عمليات تروريستي شود نيز به جرم تازه‌اي با عنوان «برانگيختن» (Incitement) تبديل شد. نگهداري کتاب‌ها، جزوات و نوارهايي که چنين مطالبي داشته باشند نيز مشمول اين جرم است.
رهبر انقلاب در برقراري يک ارتباط و تعامل فرهنگي، مخاطب خود را نه دولتمردان و سياست‌مداران غربي، بلکه جوانان و نسل آينده‌ساز آن کشورها قرار داده‌اند. توجه ايشان به جوانان و تلاش براي ارتباط فکري و فرهنگي با آن‌ها البته امر تازه‌اي نيست.
 

يکي از جنجالي‌ترين لوايح دولت انگليس پس از اين حادثه، لايحه‌اي بود که به پليس اجازه مي‌داد هر فرد مورد سوءظن را تا نود روز بدون هيچ دليل و مدرک و يا اتهام مشخصي، در بازداشت قرار دهد. احزاب مخالف و بسياري از روشن‌فکران و دانشگاهيان، ارائه‌ي اين لايحه را سوءاستفاده‌ي دولت از فضاي رواني پس از بمب‌گذاري‌ها در جهت محدود کردن آزادي‌هاي عمومي مي‌دانستند. يکي از روزنامه‌هاي معروف و پرتيراژ در آن ايام، با چاپ عکس دل‌خراشي از يکي از مجروحان آن حادثه در صفحه‌ِي اول خود تيتر زد: «به توني [بلر] بگو کارش درست است.»

فرداي آن روز، فردي که تصويرش در صفحه‌ي اول روزنامه چاپ شده بود، نامه‌اي به روزنامه‌ها نوشت و سوءاستفاده از تصوير خودش براي حمايت از لايحه‌ي به‌اصطلاح «ضدتروريسم» را محکوم کرد. اين فرد کسي نبود جز پروفسور «جان تولاچ» (John Tulloch) استاد مطالعات رسانه‌ي دانشگاه برونل لندن. او همچون اغلب دانشگاهيان اروپايي، از مخالفان سرسخت جنگ عراق و از معترضان مشارکت دولت بلر در آن جنگ بود. در روز حادثه، او در چندمتري محمد صديق‌خان در مترو نشسته بود و تنها وجود يک کيف سامسونت در کنارش مانع از وارد شدن جراحات شديد به قفسه‌ي سينه و در نتيجه، مرگ او شده بود. با اين همه، تا مدتي توانايي شنوايي و سخن گفتن را نيز از دست داده بود.

اما همه‌ي آن دردها و جراحات، تغييري در نگاه او نسبت به پروژه‌ي تبليغاتي «جنگ عليه ترور» ايجاد نکرده بود. چند ماه بعد که تا حدي توانايي جسمي خود را به دست آورد، بي‌بي‌سي مصاحبه‌اي با او انجام داد. در يکي از سؤال‌ها، خبرنگار از او پرسيد: «آيا از اينکه قرباني چنين حادثه‌اي شده‌ايد، خشمگين هستيد؟» او پاسخ داد: «بله، اما خشم من در درجه‌ي اول متوجه اقدامات خودسرانه و غيرقانوني دولت­هايي است که با جنگ‌افروزي و يک‌جانبه‌گري به چنين خشونت­هايي دامن مي­زنند.»

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28736/Vazhegan.jpg
براي مشاهده مفاهيم کليدي اين پيام اينجا را کليک کنيد

در سالگرد آن بمب‌گذاري، شبکه‌ي تلويزيوني آي‌تي‌وي انگليس از پروفسور تولاچ دعوت کرد تا شخصاً به‌عنوان گزارشگر به محل زندگي محمد صديق‌خان برود و يک گزارش سه‌دقيقه‌اي براي بخش اصلي اخبار شبانگاهي اين شبکه تهيه کند. جان تولاچ در اين سفر با چهره‌ي ديگري از محمد صديق‌خان آشنا مي‌شود. او درمي‌يابد که محمد صديق‌خان در يک مدرسه در محله‌اي فقيرنشين و محروم در شهر ليدز، به‌عنوان کمک‌معلم به کار مشغول بوده است. همکارانش از او به‌عنوان معلمي سخت‌کوش و مهربان ياد مي‌کنند که در آموزش به کودکاني که دچار کندذهني يا مشکلات درسي هستند، کوشا بوده است. با تحقيق از شوراي محله، معلوم مي‌شود محمد صديق‌خان در طرح محلي مقابله با آسيب‌ها و ناهنجاري‌هاي اجتماعي نيز همکاري شايان توجهي داشته است. جان تولاچ عکسي از محمد صديق‌خان را به‌عنوان نماد اين وجه ناشناخته‌ي شخصيت او انتخاب کرده بود؛ عکسي از او در مدرسه، با چهره‌اي در حال فکر و قلمي در دست، در حال گوش دادن به حرف‌هاي يک دانش‌آموز.

در اين برنامه‌ي بسيار کوتاه، جان تولاچ با چند دانشجوي مسلمان که همگي در انگلستان بزرگ شده بودند و هم‌محل محمد صديق‌خان بودند گفت‌وگو کرد و به آن‌ها اجازه داد حرف‌هايشان را بيان کنند. دغدغه‌ي اصلي آن‌ها مغفول ماندن حقيقت اسلام در جامعه‌ي انگلستان و ذهنيت‌ها و تصورات غلط ايجادشده نسبت به آن‌ها بود که باعث مي‌شد آن‌ها به‌عنوان مسلمان در جامعه، به حاشيه رانده شوند. در واقع پروفسور تولاچ در اين برنامه، ريشه‌ي واقعي چنين رفتارهاي تروريستي را «واکنش» به جنگ‌افروزي‌هاي دولت‌هاي غربي در سطح جهان معرفي کرد، درحالي‌که رسانه‌ها و سياست‌مداران غربي غالباً تروريسم را يک «کنش» ايجابي براساس يک فرهنگ، مذهب يا ايدئولوژي خاص معرفي مي‌کنند که در پي جهان‌گشايي و نابودي تمدن غرب است.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28731/931101jadval.jpg
جدول خلاصه پيام (دريافت)

پروفسور تولاچ چندي بعد کتابي با عنوان «يک روز در ژوئيه» (One day in July) منتشر کرد که مشتمل بر خاطرات و تحليل‌هاي او در مورد ماجراي اين بمب‌گذاري و وقايع بعدي است. او کتاب خود را با يک نامه به پايان برده است: «نامه‌اي به محمد صديق‌خان». او در اين نامه، خطاب به محمد صديق‌خان مي‌گويد: اکنون من با چند تصوير از تو مواجهم، نه يک تصوير. مي‌دانم که تو اهل شنيدن بودي. مي‌خواهم باب گفت‌وگو با تو و شايد با هزاران محمد صديق‌خان ديگر که تاکنون هيچ‌کس آن‌ها را واجد ارزش براي گفت‌وگو نشناخته است، باز کنم. در اين نامه، جان تولاچ را به‌عنوان انديشمندي مي‌بينيم که از آن زاويه‌ي ‌ديد بالا به پايين و تحقيرآميز اروپايي‌ها نسبت به «ديگران» خارج شده و ضرورت شناخت صحيح متقابل را مورد تأکيد قرار مي‌دهد.

به باور نگارنده، پروفسور تولاچ و امثال او را بايد بخشي از «محور گفت‌وگو» در جهان امروز به حساب آورد که در مقابل «محور تروريسم» قرار دارند. دولت‌هاي جنگ‌افروز و جنايت‌کار غربي، رژيم اشغالگر صهيونيستي و جريان‌هاي وهابي و تکفيري، بخش‌هاي مختلف «محور تروريسم» را تشکيل مي‌دهند. متأسفانه به دليل سيطره‌ي رسانه‌اي «محور تروريسم»، صداي «محور گفت‌وگو» چندان انعکاسي در جوامع غربي ندارد. سيطره‌ي رسانه‌اي «محور تروريسم» آن اندازه قوي است که با وجود راهپيمايي عظيم و بي‌سابقه‌ي يک‌ونيم‌ميليون‌نفري در لندن در سال ۲۰۰۳ عليه ورود دولت انگلستان به جنگ با عراق، توني بلر شريک جنگ‌افروزي بوش مي‌شود و در انتخابات بعدي، باز به‌عنوان نخست‌وزير انتخاب مي‌گردد.

اگر در گذشته بسياري از پيام‌ها و سخنان رهبر انقلاب در رسانه‌هاي مکتوب و راديو و تلويزيون‌هاي غربي سانسور و يا تحريف مي‌شد، امروز امکان دسترسي به اصل متن آن پيام‌ها براي عموم شهروندان غربي فراهم است. به‌واسطه‌ي قدرت و نفوذ همين شبکه‌هاي اجتماعي است که امروز مي‌بينيم حتي رسانه‌هاي قديمي نيز براي عقب نيفتادن از قافله، ناگزير از بازتاب دادن نامه‌ي اخير شده‌اند.
 

اگر تولاچ و امثال او، بخش غربيِ «محورِ گفت‌وگو» در جهان امروز را تشکيل مي‌دهند، اين محور در جهان اسلام نيز مناديان و حاميان جدي دارد. پيام حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به جوانان اروپا و آمريکا، سوي ديگر «محور گفت‌وگو» را در اين بخش از جهان آشکار کرد. در شرايطي که رسانه‌هاي وابسته به «محور تروريسم» با سوءاستفاده از وقايع اخير پاريس، تمام قواي خود را براي بازنمايي تصويري خشن و دروغين از اسلام و تشديد کينه‌ها و تعميق شکاف‌ها به کار گرفته‌اند، ناگهان پيامي از يکي از تأثيرگذارترين رهبران مذهبي و سياسي جهان اسلام، جوانان اروپا و آمريکا را مستقيماً مخاطب قرار مي‌دهد و آن‌ها را به تحقيق و شناخت صحيح و قضاوت بي‌طرفانه فرامي‌خواند. درباره‌ي اين پيام، نکات مختلفي قابل ‌ذکر است که برخي از آنها به‌اجمال در ادامه آمده است:

* عبور از تصاوير کليشه‌اي نسبت به غرب
اولاً، نفس اقدام براي برقراري ارتباط با «ديگري»، (Outreach) صرف‌نظر از محتواي پيام، يک کنش نمادين است. در ذات هر گفتاري که «ديگري» را با احترام مخاطب قرار مي‌دهد، معناي «به رسميت شناختن» نهفته است. از همين روست که بزرگ‌ترين توهين به «ديگري» را ناديده انگاشتن و يا انکارِ وجودِ او مي‌دانند. شايد بسياري از مسلمانان و حتي برخي انديشمندان اسلامي، نسبت به جوانان غربي، ذهنيت‌ها و تصورات بسيار تيره‌وتاري داشته باشند و مثلاً آن‌ها را غرق در فساد و غفلت و تباهي بدانند. برخي ديگر اساساً کليت فرهنگ و تمدن غربي را يک‌سره شيطاني و پليد و عين سياهي و تباهي مي‌دانند. به عبارت ديگر، در کنار غرب‌ستايان و غرب‌پرستان، عده‌اي غرب‌هراسان نيز در جوامع اسلامي وجود دارند که کليشه‌ها و تصويرهايي نسبت به کليت جوامع غربي در ذهن دارند. رويکرد انتقادي حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به جوامع غربي اما اين‌چنين يک‌سويه و تک‌بُعدي نيست. ايشان در پيام خود، پيش از آنکه جوانان غربي را به عبور از تصويرسازي‌ها و پيش‌داوري‌ها دعوت کنند، خود از برخي تصاوير کليشه‌اي رايج در مورد «جوانان غربي» عبور مي‌کنند. ايشان آن جوانان را افرادي معرفي مي‌کنند که «حس حقيقت­‌جويي» در دل‌هاي آن‌ها «هشيارتر و زنده‌­تر» است. تحليل متن و گفتمان اين نامه آشکار مي‌کند که نويسنده، مخاطبان خود را انسان‌هاي فهيم، اهل منطق و داراي قوه‌ي درک و تميز حق و باطل فرض کرده است، وگرنه اساساً نوشتن چنين نامه‌اي معنا نداشت.

* محور گفت‌وگو در برابر محور تروريسم
نکته‌ي دوم اينکه پيام از طرف فردي نوشته ‌شده که هم به‌لحاظ شخصيت حقيقي و هم به‌لحاظ شخصيت حقوقي، صلاحيت قرار گرفتن در «محور گفت‌وگو» و ايستادن در برابر «محور تروريسم» را دارد. چرا که ايشان نيز يک «قرباني تروريسم» است؛ البته قرباني عمليات تروريست‌هايي که بعدها در پناه همين دولت فرانسه‌ي مدعي مبارزه با تروريسم قرار گرفتند. ايشان نيز به‌جاي آنکه آسيب و رنج جسمي خود را به کينه‌هاي نژادپرستانه عليه همه‌ي غربي‌ها تبديل کند، حساب مردم و جوانان غرب را از دولت‌هاي تروريست‌پرور جدا مي‌کنند و نگران تعامل آينده‌ي مردم غرب و اسلام هستند. از طرف ديگر، ايشان به‌عنوان يک شخصيت حقوقي در مدت ۲۵ سال رهبري يک کشور بزرگ، عملاً نشان داده‌اند که در محور جنگ‌طلبان و جنگ‌افروزان قرار ندارد. علي‌رغم جنگ‌هاي متعددي که در سه دهه‌ي اخير در منطقه‌ي ملتهب غرب آسيا و در همسايگي ايران به وقوع پيوسته است، با درايت، ملت خود را از جنگ دور نگاه داشته‌ است، بدون آنکه کشورش در برابر ابرقدرتي سر خم کند يا تحت حمايت ارتش بيگانه‌اي باشد. ايشان نه تنها ايران را به‌عنوان يک جزيره‌ي ثبات و امنيت در بطن يک منطقه‌ي بحران‌زده حفظ کرده‌اند، بلکه در ميان مذاهب مختلف اسلامي نيز منادي مدارا و احترام و وحدت بوده‌اند.

* دعوت به درک و شناخت صحيح‬‌
سومين نکته درباره‌ي اين پيام اين است که علي‌رغم اينکه نويسنده‌ي آن يک رهبر عالي ديني و مذهبي است، مضمون آن دعوت به تغيير دين نيست، بلکه دعوت به «درک و شناخت صحيح» است. درک و شناخت متقابل بدون ترديد، مي‌تواند زمينه‌اي براي صلح و تعامل مسالمت‌آميز ميان مردم جهان باشد و موانعي در برابر برنامه‌هاي شوم جنگ‌افروزان «محور تروريسم» ايجاد کند. رهبر انقلاب در پيام خود تصريح مي‌کنند که «من اصرار نمي‌کنم که برداشت من يا هر تلقي ديگري از اسلام را بپذيريد.» بديهي است تا زماني که پرده‌هاي سنگين و سياه دروغ و فريب توسط رسانه‌هاي «محور تروريسم» بر چهره‌ي اسلام افتاده باشد، اساساً مجال چنداني براي دعوت به اسلام وجود نخواهد داشت. گام اول، به تعبير ايشان، «فهم صحيح و درک بدون پيش‌داوري» است؛ فهمي که دور از وانموده‌ها و کليشه‌سازي‌هاي رسانه‌هاي «محور تروريسم» باشد.
 

* مخاطب نامه، نسل‌آينده‌ساز نه دولتمردان‬

نکته‌ي چهارم درباره‌ي اين پيام، که آن را از شعارهاي پُرطمطراق و تهي‌مايه‌ي برخي سياست‌مداران و دولتمردان پيشين متمايز مي‌کند، مخاطب آن است. در گذشته برخي سياست‌مداران که گويا تفاوت «مذاکره» (Negotiation) و «گفت‌وگو» (Dialogue) را نمي‌دانستند، فضاي مذاکرات سياسي بين‌المللي (که عرصه‌ي «جنگ لبخندها» و جدال بر سر منافع ملي است) را با فضاي گفت‌وگوهاي روشن‌فکرانه درباره‌ي تمدن‌ها و فرهنگ‌ها اشتباه مي‌گرفتند و به خيال خود مي‌خواستند با دشمنِ غدّارِ جنگ‌افروزِ اسلحه‌به‌دست، ديالوگ فرهنگي-تمدني برقرار کنند. اما رهبر انقلاب در برقراري يک ارتباط و تعامل فرهنگي، مخاطب خود را نه دولتمردان و سياست‌مداران غربي، بلکه جوانان و نسل آينده‌ساز آن کشورها قرار داده‌اند. توجه ايشان به جوانان و تلاش براي ارتباط فکري و فرهنگي با آن‌ها البته امر تازه‌اي نيست. اين رويکرد ايشان از جلسات چند دهه‌ي قبل با جوانان در مسجد کرامت مشهد پيش از انقلاب، تا ديدارهاي مکرر با جوانان و جلسات پرسش‌وپاسخ با دانشجويان در دوران رهبري، امتداد يافته است.

* شناخت دقيق از محيط رسانه‌هاي نوين‬‌
آخرين نکته درباره‌ي رسانه و به‌اصطلاح «مديوم» انتشار اين پيام است. اينکه پيام رهبر انقلاب پيش از آنکه به راديو و تلويزيون و مطبوعات داده شود، از طريق شبکه‌هاي اجتماعي منتشر شد، نشان‌دهنده‌ي شناخت دقيق نسبت به قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي نسل جديد فناوري‌هاي اطلاعات و ارتباطات است. شبکه‌هاي اجتماعي، امروزه هژموني رسانه‌هاي مکتوب و رسانه‌هاي شنيداري-ديداري قديمي (که عمدتاً تحت مالکيت و در خدمت اربابان «محور تروريسم» هستند) را به چالش کشيده‌اند. انتخاب اين «مديوم» براي انتشار پيامي که مضمون آن دعوت به عبور از سيطره‌ي وانموده‌ها و کليشه‌هاي رسانه‌هاي قديمي است، بسيار بجا و هوشمندانه است. اگرچه مالکيت شبکه‌هاي اجتماعي بزرگ هم در اختيار کساني است که عمدتاً در اردوگاه «محور تروريسم» قرار دارند و اگرچه در گذشته (همان‌طور که ادوارد اسنودن نشان داد)، اين شرکت‌ها نيز همکاري‌هاي امنيتي شايان توجهي با دولت‌هاي جنگ‌افروز غربي داشته‌اند، اما در شبکه‌هاي اجتماعي، به علت کثرت و بي‌شماري کاربران، مديريت توليد محتوا به‌طور کامل در اختيار مالکان و صاحبان اين رسانه‌ها نيست. از اين ‌رو، اين شبکه‌ها مجال و فرصتي براي شکستن انحصار و سيطره‌ي رسانه‌اي «محور تروريسم»، انتقال پيام‌هاي بديل (آلترناتيو) و افزايش ارتباطات در ميان فعالان و حاميان «محور گفت‌وگو» را فراهم آورده است. اگر در گذشته بسياري از پيام‌ها و سخنان رهبر انقلاب در رسانه‌هاي مکتوب و راديو و تلويزيون‌هاي غربي سانسور و يا تحريف مي‌شد، امروز امکان دسترسي به اصل متن آن پيام‌ها براي عموم شهروندان غربي فراهم است. به‌واسطه‌ي قدرت و نفوذ همين شبکه‌هاي اجتماعي است که امروز مي‌بينيم حتي رسانه‌هاي قديمي نيز براي عقب نيفتادن از قافله، ناگزير از بازتاب دادن نامه‌ي اخير شده‌اند.

اين واقعيت را شايد بتوان مصداقي دانست از برخي نظريه‌ها درباره‌ي «جهاني‌ شدن» که معتقدند پيشرفت‌ها در عرصه‌ي فناوري اطلاعات و ارتباطات و حمل‌ونقل، باعث شده است که تحولات جهان امروز بيش از هر زمان ديگري، غيرقابل پيش‌بيني و آميخته به ريسک و عدم قطعيت باشد. دنيايي «از کنترل خارج‌شده» (Runaway World) که در آن فرايندهاي جهاني ‌شدن لزوماً و همواره در راستاي اهداف و منافع قدرت‌هاي بزرگ عمل نمي‌کنند و چه‌بسا شکنندگي و آسيب‌پذيري بازيگرهاي بزرگ در اين ميدان جديد جهاني، افزايش هم يافته باشد.

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html