پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 117844
بازخواني شکل گيري يک قيام مردمي/واکنش قاطع امام(ره) به شايعه تفاهم با شاه
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 2079

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، بدون شک يکي از مهم‌ترين وقايع دوران معاصر ما، واقع? قيام پانزده خرداد سال 1342 است، که اين واقعه از طرفي چون داراي ويژگي‌هاي منحصر به فردي نسبت به قيام ها و نهضت هاي ديگر بود مورد توجه قرار گرفته و از طرفي بنابه اظهار برخي صاحب نظران شايد بتوان گفت اين قيام اولين تجربه رويارويي حضرت امام خميني (ره) با رژيم پهلوي بود.

امام خميني(ره) در 13 خرداد سال42 در سخنراني روز دهم محرم الحرام فرمودند:

الان عصر عاشورا است... گاهي که وقايع روز عاشورا را از نظر مي گذرانم، اين سئوال برايم پيش مي آيد که، اگر بني اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين «عليه السلام» سر جنگ داشند، آن رفتار وحشيانه و خلاف انساني چه بود که، در روز عاشورا نسبت به زنهاي بي پناه و اطفال بي گناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصير داشتند؟ طفل شش ماهه ي« حسين عليه السلام» چه کرده بود؟ (گريه ي حضار) به نظر من آنها با اساس، کار داشتند. بني اميه و حکومت يزيد با خاندان پيامبر مخالف بودند. بني هاشم را نمي خواستند و غرض آنها از بين بردن اين شجره ي طيبه بود. همين سئوال اين جا مطرح مي شود که، دستگاه جبار ايران با مراجع سرجنگ داشت، با علماي اسلام مخالف بود، به قرآن چکار داشتند؟ به مدرسه فيضيه چکار داشتند؟ به طلاب علوم دينيه چکار داشتند؟ به سيد 18 ساله چکار داشتند؟ (گريه حضار) سيد 18 ساله با شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار ايران چه کرده بود؟ (گريه شديد حضار) به اين نتيجه مي رسي که، اينها با اساس کار دارند؟ با اساس اسلام و روحانيت مخالفند. اينها نمي خواهند، اين اساس موجود باشد.
 
اينها نمي خواهند صغير و کبير ما موجود باشد. اسراييل نمي خواهد، در اين مملکت قرآن باشد. اسراييل نمي خواهد، در اين مملکت علماي اسلام باشند. اسراييل نمي خواهد، در اين مملکت دانشمند باشد. اسراييل به دست عمال سياه خود، مدرسه فيضيه را کوبيد. ما را مي کوبد. شما ملت را مي کوبد. مي خواهد اقتصاد شما را قبضه کند. مي خواهد، تجارت و زراعت شما را از بين ببرد. مي خواهد ، ثروتها را تصاحب کند. اسراييل مي خواهد، به دست عمال خود آن چيزهايي را که مانع هستند، آن چيزهايي را که سد راه هستند، از سر راه بردارد. قرآن سد راه است، بايد برداشته شود. روحانيت سد راه است، بايد شکسته شود. مدرسه فيضيه و ديگر مراکز علم و دانش سد راه است، بايد خراب شود. طلاب علوم دينيه ممکن است، بعدها سد راه بشوند، بايد کشته شوند. از پشت بام پرت شوند. بايد سر و دست آنها شکسته شود. براي اين که اسراييل به منافع خودش برسد. دولت ايران به تبعيت از اغراض و نقشه هاي اسراييل به ما اهانت کرده و مي کند.

امام« قدس سره» سپس به رفراندوم فرمايشي اشاره مي فرمايند:«شما اهالي محترم قم ملاحظه فرموديد، آن روز که آن رفراندومي که برخلاف مصالح ملت ايران بود، با زور سرنيزه اجرا شد، در کوچه ها و خيابان هاي قم، در مراکز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه «عليها السلام» مشتي اراذل و اوباش را راه انداختند. در اتومبيل ها نشاندند و گفتند مفت خوري تمام شد، پلوخوري تمام شد. آيا اين طلاب علوم دينيه که شباب عمرشان را، موقع نشاطشان را، در اين حجرات مي گذرانند و ماهي 40 الي صد تومان بيشتر ندارند، مفت خورند!؟ ولي آنهايي که، يک قلم درآمدشان، هزار ميليون تومان است، مفت خور نيستند؟ .. بايد ملت قضاوت کند که، مفت خور کيست؟ من به شما نصيحت مي کنم، اي آقاي شاه! من به تو نصيحت مي کنم، دست از اين اعمال و رويه بردار. من ميل ندارم که، اگر روزي ارباب ها بخواهند تو بروي، مردم شکرگزاري کنند. من نمي خواهم، تو مثل پدرت بشي. شما ملت ايران به ياد داريد، پيرمردها، چهل ساله ها، حتي سي ساله هايمان نيز ياد دارند که، در جنگ دوم جهاني سه دولت اجنبي به ما حمله کردند.
 
شوروي و انگلستان و امريکا به ايران ريخته، مملکت را قبضه کردند. اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتک بود، ليکن خدا مي داند که مردم خوشحال بودند که پهلوي رفت. من نمي خواهم، تو اين طور باشي. من ميل ندارم، تو مثل پدرت شوي. نصيحت مرا بشنو، از روحانيت بشنو، از علماي اسلام بشنو، اينها صلاح ملت را مي خواهند. از اسراييل نشنو. اسراييل به درد تو نمي خورد. بدبخت، بيچاره، چهل و پنج سال از عمرت مي گذرد، يک کمي تأمّل کن. يک کمي تدبّر کن. يک قدري عواقب امر را ملاحظه کن. کمي عبرت بگير. از پدرت عبرت بگير. اگر راست مي گويند که، تو با اسلام و روحانيت مخالفي بد فکر مي کني. اگر ديکته مي کنند و به دست تو مي دهند، در اطراف آن فکر کن. چرا بي تأمل حرف مي زني؟ آيا روحانيت حيوان نجس است؟ آيا ما حيوان نجس هستيم؟ اگر اينها حيوان نجس هستند، چرا ملت ايران دست آنها را مي بوسد؟ چرا به آبي که آنها مي آشامند، مردم خود را تبرک مي کنند؟ آيا ما حيوان نجس هستيم؟ خدا کند که مراد تو، از اين جمله که «اينها مثل حيوان نجس هستند» علما و روحانيت نباشد، وگرنه تکليف ما با شما مشکل مي شود و تکليف تو مشکل تر مي شود. نمي تواني زندگي کني.

ملت نمي گذارند که، تو با اين وضع ادامه دهي. آيا روحانيت و اسلام ارتجاع سياه است؟ لکن تو مرتجع سياه، انقلاب سفيد کردي؟ انقلاب سفيد به پا کردي؟ چه انقلاب سفيدي کرده اي؟ چرا اين قدر مي خواهي مردم را اغفال کني؟ چرا مردم را اين قدر تهديد مي کني؟ امروز به من خبر دادند که، عده اي از وعاظ و خطباي تهران را برده اند، سازمان امنيت و تهديد کرده اند که، از سه موضوع حرف نزنند. 1- از شاه بدگويي نکنند. 2- به اسراييل حمله نکنند. 3- نگويند که اسلام در خطر است و ديگر هر چه بگويند آزادند.

تمام گرفتاريها و اختلافات ما در همين سه موضوع نهفته است. اگر از اين سه موضوع بگذريم، ديگر اختلافي نداريم و بايد ديد که اگر ما نگوييم شاه چنين و چنان است آيا آن طور نيست؟ اگر ما نگوييم اسراييل براي اسلام و مسلمين خطرناک است آيا خطرناک نيست؟ و اصولاً چه ارتباطي و تناسبي بين شاه و اسراييل است که سازمان امنيت مي گويد: از شاه صحبت نکنيد، از اسراييل نيز صحبت نکنيد؟ آيا به نظر سازمان امنيت شاه، اسراييلي است؟ آيا به نظر سازمان امنيت شاه، يهودي است؟! آقاي شاه! شايد اينها مي خواهند، تو را يهودي معرفي کنند که من بگويم کافري تا، از ايران بيرونت کنند و به تکليف تو برسند؟! تو نمي داني اگر يک روز صدايي در بيايد، ورق برگردد، هيچ کدام از اينها که اکنون دور تو را گرفته اند، با تو رفيق نيستند. اينها رفيق دلارند. اينها دين ندارند. اينها وفا ندارند. دارند همه چيز را به گردن تو بيچاره مي گذارند. آن مردک که حالا اسم او را نمي برم، آن گاه که دستور دادم، گوش او را ببرند، نام او را مي برم (احساسات شديد مردم) آمد به مدرسه فيضيه و سوت کشيد، کماندوها اطراف او مجتمع شدند. فرمان حمله داد. بريزيد، بکوبيد، تمام حجرات را غارت کنيد، همه چيز را از بين ببريد. وقتي که، از او مي پرسي، چرا اين جنايات را کرديد، مي گويند شاه گفته است. فرمان ملوکانه است که مدرسه فيضيه را خراب کنيم. اينها را بکشيم، نابود کنيم.

مطالب خيلي زياد است. بيشتر از آن است که شما تصور مي کنيد. حقايقي در کار است، مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چيزي که در شرف تکوين است، سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ايران، از وضع اين مملکت خراب، از وضع اين هيأت دولت و از وضع اين سردمداران حکومت نگران و متأسف هستيم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانيم. اين سخنراني ساده که عبارات و کلمات آن براي همه قابل درک و فهم بود، با خطاب مستقيم به شاه او را شکست و خرد کرد و رسالتي تاريخي را به انجام رساند.

امام رسماً و علناً با شديدترين حملات رو در روي شاه قرار گرفت. مبارزه ابعاد وسيعي يافت و نيروي انقلابي متکي به اسلام بدون تمايل به بيگانه، عينيت پيدا کرد. ترس و وحشتي که همواره در بين توده مردم از شاه و دولت و دستگاه امنيتي وجود داشت، تا حد بسياري از بين رفت. شاه بت بزرگي بود که، در برابرش جز خضوع و خشوع معني نداشت. در کلمات خطابي روح الله، شاه از آن مقام خيالي و تصوري پايين کشيده شد و به دل ها شجاعت داد که قهرمانانه بپاخيزند به وظايف اسلامي خود عمل کنند و فتواي تقيه حرام است را جداً به اجرا در آورند.

امام خميني« قدس سره» با ايراد اين سخنان، پاسخ نطق شاه را در 4 بهمن 1341 که در صحن مطهر قم ايراد کرد، به صورت دندان شکن و محکم داد. اين سخنان بلافاصله به تهران گزارش شد. ساواک مأموريت يافت که امام را توقيف کند. ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد مأموران امنيتي به منزل امام هجوم بردند و ايشان را دستگير کردند، و به تهران آوردند.

دستگيري امام قدس سره و قيام خونين 15 خرداد
هم زمان با دستگيري رهبر نهضت اسلامي و بسياري از علما و وعاظ و شخصيت هاي ذي نفوذ در قم، تهران و شهرستان ها، زمينه ي يک سرکوب وحشيانه و خونين توسط ايادي دژخيم فراهم شد.

اجتماعات و تظاهرات مردمي زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم، تهران و برخي ديگر از شهرستان ها، با هجوم نيروهاي مسلح، به خاک و خون کشيده شد. دانشگاه تهران با تانک و مسلسل و افراد مسلح به محاصره درآمد.سيل خروشان کشاورزان غيور و کفن پوش ورامين، دهقانان کَن? و مردم جمارانبه سوي تهران سرازير شدند؛ و انبوه جمعيت، اعم از بازاريان، بارفروشان، دانشگاهيان، و اقشار مختلف مردم، با غريو رعد آساي «يا مرگ يا خميني»و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورند. شاه در برابر قيام قهرآلود ملت، با رگبار مسلسل به جنگ ملت آمد؛ و توسط نيروهاي تحت فرمان خود، تظاهرکنندگان را با وضع فجيعي که قلم از توصيف آن عاجز است، قتل عام کرد و تهران را در 15 خرداد 1342 به حمام خون تبديل ساخت.

هم زمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، کشتارهاي فجيعي در قم، شيراز، مشهد، تبريز و ديگر شهرستانها، توسط دژخيمان رژيم به وقوع پيوست و براي ادامه ي سياست سرکوب با وجود سانسور شديد، خبرهاي مربوط به دستگيري رهبر نهضت اسلامي ايران و قيام 15 خرداد و کشتارهاي قم، تهران، مشهد و ساير شهرستانها، در مدت کوتاهي در سراسر کشور پخش شد و موجي از خشم و نفرت عليه شاه به راه افتاد. خبرگزاريها نيز بازتاب گسترده ي قيام مردم را، در حمايت از رهبر نهضت و واکنش شخصيت هاي سياسي، علمي و مذهبي اعتراض به دستگيري امام و کشتار مردم بي گناه به سراسر جهان مخابره کردند، که يکي از آنها اعلاميه ي اعتراض آميزِ شيخ محمد شلتوت، مفتي و رئيس دانشگاه الأزهر مصر بود، که شش روز بعد از دستگيري امام و فاجعه ي خونين 15 خرداد صادر شد؛ در اين اعلاميه دستگيري علما و اهانت به ساحت مقدس آنان، به عنوان داغ ننگي بر پيشاني بشريت معرفي گرديد؛ وي طي تلگرافي خطاب به شاه خواست از تجاوز به حريم روحانيت و علماي اسلام که پاسداران قوانين الهي هستند، خودداري کند و علماي بازداشت شده را هر چه زودتر آزاد سازد.

حوزه هاي علميه ي نجف اشرف، کربلا و کاظمين نيز به محض دريافت خبر بازداشت امام و کشتار 15 خرداد به پا خاستند و با تشکيل اجتماعات و طي تلگراف هايي به سلاطين و رؤساي جمهوري کشورهاي اسلامي و سازمان هاي بين المللي، حمايت خود را از امام ، و تنفر خويش را نسبت به اعمال وحشيانه ي رژيم و جمعي از علما در تهران و شهرستانها، هر کدام به گونه اي حمايت خود را ابراز کردند و خواستار آزادي حضرت امام شدند.


اعتصاب سراسري تهران، در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعه ي خونين فيضيه ضربه اي بود که رژيم را درمانده تر کرد؛ مهاجرت مراجع قم و مشهد، علماي سرشناس شهرستان ها به تهران موجب شد که رژيم تن به سياست آرام سازي و تشنج زدايي دهد و با آزاد نمودن امام« قدس سره»، خشم ها را فرونشاند.

11 مرداد ماه 1342 امام را نمايشي آزاد و در مدت کوتاهي اين آزادي تبديل به حصر گرديد؛ رژيم از ترس سيل خروشان جميعت که براي ديدار امام مي شتافتند، نخست وي را از زندان پادگان عشرت آباد به داوديه و از آنجا به قيطريه انتقال داد؛ بدين ترتيب امام قدس سره در يک منزل شخصي که افتخاراً در اختيار ايشان گذاشته شده بود، تحت نظر و مراقبت شديد مأموران قرار گرفت. گرچه مردم با اطلاع از وضع امام آرامش خاطري يافتند، اما اقامت مراجع قم و مشهد و علماي شهرستان ها در تهران تا مدتي ادامه يافت.

سرانجام، رژيم، هر کدام از آنان را به گونه اي مجبور به مراجعت کرد. علي رغم اين شرايط، فريبکاري رژيم، مانع از تداوم نهضت و ضربات ناشي از آن نگرديد.

تشکيل گروه‌هاي زير زميني پس از حصر امام

يکي از آثار ادامه ي حصر امام، تشکيل گروه هاي زيرزمين در قم، تهران و شهرستان ها بود که، گاه با نام هاي جبهه ي مسلمانان آزاد، جمعيت هاي مؤتلفه ي اسلامي، مجمع روحانيون مجاهد و گاه بدون نام، مانند تشکيلات سري اصفهان، شيراز، قزوين، گاه نيز به صورت نشريه هاي انقلابي مانند، بعثت و فرياد خودنمايي مي کرد.

از تعداد شهداي 15 خرداد آمار صحيحي در دست نيست. اما تعداد آنها را رقمي بين 5 تا 15 هزار نفر، تخمين زده اند. در تهران و قم و ساير شهرها دولت به دستگيري و محاکمه ي روحانيان و مردم ادامه داد. زندان ها از اقشار گوناگون مردم، پر شد و عده اي نيز محاکمه و اعدام شدند.

بنا به روايت برخي کتب تاريخي مختلف پس از فرو نشستن قيام، اسدالله اعلم نخست‌وزير، در مصاحبه‌اي با روزنامه هرالد تريبون در روز 17 خرداد 42 تهديد کرد که امام و برخي ديگر از علما، محاکمه نظامي خواهند شد و ممکن است حکم اعدام براي آن‌ها صادر شود.

البته شاه نيز در مصاحبه‌اي ضمن محکوم کردن اين اقدام ، دليل آن را ناشي از تحريک برخي افراد در خارج از کشور دانست در حالي که اين خروش ملت بيدار و شجاع ايران در برابر ظلم و ستم رژيم شاهنشاهي بوده که چنين غوغا به پا کرده است.  چند روز پس از دستگيري امام؛ دهها نفر از مراجع و علماي ايران به عنوان اعتراض به دستگيري امام و اعلام پشتيباني از وي، به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومي سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگان نظامي به منزلي در شمال شهر تهران منتقل گشت و تحت نظر قرار گرفت. از نخستين ساعات روز بعد، مغازه داران تهران و شهرستان‌ها به مناسبت آزادي نسبي امام بر سر در مغازه‌هاي خود پرچم نصب کرده و چراغاني نمودند و به مردم شيريني و شکلات دادند.

شاه که تصور مي‌کرد با سرکوب قيام 15 خرداد، دستگيري امام، کوتاه آمدن برخي از علما و از همه مهمتر شايعه تفاهم امام را منزوي ساخته است به تدريج در جهت عادي نشان دادن اوضاع حرکت کرد. از اين رو اسدالله علم را در 17 اسفند 42 بر کنار ساخت و وانمود کرد او مسبب حوادث اخير بوده و عزل وي به دنبال تفاهم با امام تحقق يافته است.

بعد از اعلم، حسنعلي منصور به نخست‌وزيري رسيد. او طي نطقي با تمجيد از اسلام، از آن به عنوان «يکي از مترقي‌ترين و برجسته‌ترين اديان جهان» ياد کرد و بر «مراحم و عطوفت خاص شاه نسبت به مقامات روحاني تأکيد نمود. دو روز پس از سخنان منصور امام بدون اطلاع قبلي در شب 18 فروردين 43 وارد قم شد و به تدريج مورد استقبال علما و مردم قرار گرفت. در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقاله‌اي تحت عنوان انقلاب سفيد شاه و امريکا» نوشت: «چقدر جاي خوشوقتي است که جامعه روحانيت نيز در واکنش اکنون با همه مردم، همگام در اجراي برنامه‌هاي انقلاب شاه و مردم شده است.» امام خميني در واکنش به اين اتهام در 21 فروردين طي سخناني مطالب روزنامه اطلاعات را به شدت تکذيب نمود و اظهار داشت:

«خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. من از آن آخوندها نيستم که در اينجا بنشينم و تسبيح به دست بگيرم. من پاپ نيستم که فقط روزهاي يک شنبه مراسمي انجام دهم و بقيه اوقات خود سلطاني باشم و به امور ديگر کاري نداشته باشم. پايگاه استقلال اسلامي اينجاست بايد اين مملکت را از اين گرفتاريها نجات داد.»

بدون شک حوادث روز 15 خرداد در کشور به ويژه مرگ کفن پوشان وراميني و خون ديگر شهدايي که بر زمين ريخته شد باعث شکل گيري انقلاب اسلامي ايران به اين استواري شد که هنوز هم باحدود گذشت 35سال از انقلاب حرکت مردم با قوت بيشتري ادامه پيدا کرده و بايد بدانيم که مديون رشادت‌هاي شهداي 15 خرداد و خروش امام راحل(ره) عليه ظلم و جور رژيم طاغوت با تکيه بر معنويت و ارتباط با خدا و روحيه ظلم ستيزي هستيم.

 

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html